یکی از دغدغه های خانواده ها آشنایی و معرفت پیداکردن با شاخص های تربیتی و ساختن خانواده، فرزندان و جامعه سالم با تکیه به چنین شاخص واصول تربیتی است، با مراجعه به مبانی و اصول ثابت در سیره و کلام امام حسن مجتبی علیه السلام می توان پنج اصل ثابت و مادر تربیتی یافت و آن را در ساختن خانواه، فرزندان و جامعه سالم اجرایی و عملیاتی نمود.
بیست وهشت صفر که مقارن با شهادت آن حضرت است وشرایط روحی و فکری جامعه آمادگی لازم برای معرفت افزایی را دارد، بامطالعه سیره عملی و نظری زندگانی 48 ساله آن حضرت و مطالعه مقالات و رساله های تحقیقی که دراین موضوع خاص با استناد به سیره عملی امام علیه السلام محققین تدوین نموده اند، این پنج اصل را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم.
اصل یکم «ازدواج سالم»
یکی از اصول ثابت تربیتی برای ساختن خانواده، فرزند وجامعه سالم درسیره امام حسن علیه السلام «ازدواج سالم» است، ازدواج سالم ازدواجی است که صرفا به قصد ارضاء غریزه و شهوت انجام نگیرد بلکه به قصد ساختن «نسل صالح» انجام شود و ساختن«نسل صالح» منوط و مشروط به این است انتخاب همسر آگاهانه باشد نه بر پایه عشق کاذب و روابط غیر اخلاقی، به همین جهت آن حضرت به مردی که درمورد خواستگاران دخترش از امام علیه السلام نظرخواهی کرد، به نقش پدر آینده و مدیر خانواده اشاره کرده و فرمود:«زَوِّجْها مِن رَجُلٍ تَقِيٍّ ،فإنّهُ إن أحَبَّها أكرَمَها وإن أبغَضَها لَم يَظلِمْها (مكارم الأخلاق، ص233) امام حسن عليه السلام ـ به مردى كه با ايشان درباره ازدواج دختر خود مشورت كرد ـ فرمود: او را به مردى با تقوا شوهر ده؛ زيرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد گرامى اش مى دارد و اگر دوستش نداشته باشد به وى ستم نمى كند.»
آمار ازدواج و طلاق بیانگر همین معنا است ازدواج هایی پایدار است و تبدیل به کانون خانواده گرم، صمیمی و پایه ای برای نسل سازی می شود که پیش از ازدواج زوجین با تحقیق لازم یکدیگر را از جهت سلامت اخلاقی اصالت خانوادگی شناسایی می کنند و سپس وصلت را انجام میدهند و خانواده هایی ازهم پاشیده و مبادرت به طلاق می کنند که بدون مطالعه و شناسایی و شناخت ازیگدیگر وصلتشان انجام می گیرد که مشکل اصلی بی توجهی به همین اصل ثابت است که امر طلاق نزدیک به آمار ازدواج می شود، چرا که بر پایه آمار ثبت احوال کشور در دو ماهه نخست امسال (تا ابتدای خرداد ماه) سال ۱۴۰۲ در کل کشور ۷۹ هزار و ۲۶۰ مورد ازدواج و ۳۷ هزار و ۷۰۱ مورد طلاق به ثبت رسیده است.۱۹ تیر ۱۴۰۲»
اصل دوم «بالندگی و کمال جویی»
اصل دوم در شکل گیری جامعه، خانواده و فرزند سالم در سیره عملی امام حسن علیه السلام «بالندگی و کمال جویی» است و این دو میسر نخواهد شد مگر در پرتو «دانش افزایی» به این معنا اگر بخواهیم خانواده و جامعه ای داشته باشیم که به معنای واقعی حیات و روح داشته باشد و در دام رخوت و سستی گرفتار نشود در صورتی این هدف و غرض تامین خواهد شد افراد یک خانواده کمال جویی و دانش افزایی را ملاک رشد و تعالی خودشان بدانند و روز به روز نردبان ترقی و تعالی کسب دانش را طی کنند، فرزندانشان از سرگرمی های کاذب شبکه های مجازی باز بدارند و آنان را تشویق به کمال جویی که از طریق دانش افزایی حاصل می شود بنمایند.
از همین رو امام حسن(ع) از این شیوه در تربیت فرزندان استفاده می کرد، چرا که روزی فرزندان خود و فرزندان برادرش را دعوت کرده و در ضمن یک گفتگوی صمیمی به آنان فرمود: «إنّكُم صِغارُ قَومٍ و يُوشِكُ أن تَكونوا كِبارَ قَومٍ آخَرينَ ، فَتَعَلَّمُوا العِلمَ ، فَمَن لم يَستَطِعْ مِنكُم أن يَحفَظَهُ فَلْيَكتُبْهُ و ليَضَعْهُ في بَيتِهِ (منية المريد : 340) آن گاه كه فرزندان و برادر زادگان خود را احضار كرد فرمود: شما خردسالانِ قومى (نسلى) هستيد كه به زودى بزرگان قوم (نسلى) ديگر مى شويد. پس دانش بياموزيد و هر يك از شما كه نمى تواند علم را در حافظه اش نگه دارد، آن را بنويسد و در خانه اش نگهدارى كند»
اصل سوم «انتخاب رفیق و دوست سالم»
اصل سوم تربیتی در ساختن جامعه و خانواده سالم در سیره امام حسن علیه السلام «انتخاب رفیق دوست سالم» است، چرا که یکی ازعوامل شکل دهنده شخصیت هرانسانی «رفیق» است، و هرکس چه بخواهد چه نخواهد بین وی دوستش رابطه متقابل وجود دارد هر کدام می تواند از نظر روحی در دیگری تاثیر بگذارد و به دلیل همین میزان تاثیر گذاری است که امامحسن علیه السلام خطاب به فرزندش فرمود: «یا بُنَیَّ، لا تُواخِ أحَداً حَتّی تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ، فَإذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخِبْرَةَ، وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ، فَآخِهِ عَلی إقالَةِ الْعَثْرَةِ، وَ الْمُواساةِ فی الْعُسْرَةِ(تحف العقول: 404): فرزندم! با هیچ کس دوستی مکن، مگر اینکه از رفت و آمد [و ویژگی های روحی، اخلاقی و رفتاری] او آگاه شوی. هنگامی که دقیقاً بررسی و تحقیق کردی و رضایت به معاشرت با او دادی، آن گاه با او براساس چشم پوشی از لغزش ها و یاری کردن در سختی ها برادری و دوستی کن»
همچنین آن حضرت در بخشی از سخنانش که به جناده بن امیه، در آخرین روزهای زندگی با برکت خویش بیان کرد، به نشانه ها و علائم دوست خوب و شایسته اشاره می کند و می فرماید:«وَ اِذَا نَازَعَتْکَ اِلَی صُحْبَهِ الرِّجَالِ حَاجَهٌ، فَاصْحَبْ مَنْ اِذَا صَحِبْتَهُ زَانَکَ، وَ اِذَا خَدَمْتَهُ صَانَکَ، وَ اِذَا اَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَهً اَعَانَکَ، وَ اِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَکَ، وَ اِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَکَ، وَ اِنْ مَدَدْتَ یَدَکَ بِفَضْلٍ مَدَّهَا، وَ اِنْ بَدَتْ عَنْکَ ثُلْمَهٌ سَدَّهَا، وَ اِنْ رَأی مِنْکَ حَسَنَهً عَدَّهَا، وَ اِنْ سَألْتَهُ اَعْطَاکَ، وَ اِنْ سَکَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأکَ، وَ اِنْ نَزَلَتْ بِکَ اِحْدَی الْمُلِمَّاتِ وَ اسَاکَ، مَنْ لَا یَأتِیکَ مِنْهُ الْبَوَائِقُ، وَ لَا یَخْتَلِفُ عَلَیکَ مِنْهُ الطَّرَائِقُ، وَ لَا یَخْذُلُکَ عِنْدَ الْحَقَائِقِ وَ اِنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْقَسِماً آثَرَکَ؛(مستدرک الوسائل، ج۸، ص ۲۱۱):اگر نیاز پیدا کردی که با کسی مصاحبت [و دوستی] کنی، با کسی مصاحبت کن که وقتی همراهیش می کنی، زینت تو باشد و هنگامی که به او خدمت می کنی، از تو صیانت و پاسداری کند. زمانی که از او کمک خواستی تو را یاری کند. و اگر سخن گفتی، قول تو را راست و درست شمارد و اگر با او ارتباط داشتی، احترام و هیبت تو را بیشتر نگه دارد و چنانچه دستت را برای [کسب] فضلی دراز کردی، همراهی کند و اگر آسیبی برایت بروز کرد، جبرانش کند و در صورتی که از تو نیکی ببیند، به حسابش آورد و اگر از او چیزی بخواهی، بدهد و چنانچه با او سخن نگفتی، او ابتدای به سخن کند و اگر امر ناراحت کننده ای بر تو وارد شد، همراهی کند. از ناحیه او مشکل و سختی به تو نرسد. راه های او بر تو مختلف نباشد [و با تو یک رنگ و صاف باشد]. و در امور حق تو را تنها نگذارد و اگر در تقسیم کردن اختلاف کردید، تو را بر خود مقدم کند»
و همچنین فرمودند:«القَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّهُ وَإنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَالْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَوَدَّهُ وَإنْ قَرُبُ نَسَبُهُ.«تحف العقول، ص234 »: بهترین دوست نزدیك به انسان، آن كسى است كه در تمام حالات دلسوز و با محبّت باشد گرچه خویشاوندى نزدیكى هم نداشته باشد. و بیگانه ترین افراد كسى است كه از محبّت و دلسوزى بیگانه باشد گرچه از نزدیك ترین خویشاوندان باشد.»
در شرایط امروز هر یک از افراد جامعه با داشتن موبایل رفیقی در جیب دارد اگر مراقبت لازم در استفاده درست نسبت به وسیله ارتباطی نشود و مراقبت کامل از فرزندان نگردد، قطعا در فکر و رفتارعملی نه تنها فرزندان که تجربه زندگی ندارند بلکه می تواند در رفتار مرد و زن که سال ها باهم زندگی سالمی داشتند اثر بگزارد و خانواده را از هم بپاشند.
اصل چهارم «حلم، بردباری و گذشت»
اصل چهارم برای خانواده، فرزند و جامعه سالم «حلم، بردباری و گذشت» است، به این معنا وقتی بین زن و مرد، و دختر و پسر وصلت انجام می گیرد، و بینشان پیمان عقد و زناشویی بسته می شود از پیش باید به پذیرند که دو انسانند و از دو فرهنگ و دوسلیقه اند، پس در ادامه زندگی ممکن است اختلاف سلیقه بینشان به وجود بیاید و اگر هر یک از زوجین اصرار داشته باشد سلیقه خودش را بر دیگری تحمیل کند قطعا به مشاجره منازعه و سرانجام به دلخوری از یکدیگر ختم خواهد شد تنها راه برای انسجام خانوادگی «حلم، تحمل یکدیگر و گذشت» از یکدیگر است.
نمونه عینی آن که تابلو در برابر همه ما است زندگی امام علیه السلام با همسرش جعده است. با وجود ظلمی که جعده نسبت به امام علیه السلام می نمود تا جایی که حضرت را مسموم کرد ولی بنابرآنچه که در کتاب «ارشاد» شیخ مفید در فصل مربوط به شهادت امام حسن عليه السّلام آمده است: «زماني که لحظه شهادت امام حسن (ع) نزديک شد، آن حضرت برادرش حسين بن علي (ع) را طلب کرد و در آن لحظات پاياني به او گفت:اى برادر! به زودى از تو جدا مى شوم و به ديدار پروردگار خود، نائل مى گردم. مرا مسموم کرده اند و امروز پاره جگرم در ميان تشت افتاد؛ ميدانم چه کسى اين جفا را بر من کرده و اين ظلم از کجا سرچشمه گرفته؛ من در پيشگاه خدا با وى دشمنى خواهم کرد؛ ولي سوگند به حقى که بر تو دارم از تو مي خواهم که اين پيشامد و مرتکب آن را تعقيب مکن و منتظر قضاي الهي درباره من باش: ارشاد، ج2، ص13، مناقب، ج4، ص42»
این روحیه «حلم، بردباری و گذشت» نه تنها در محیط خانوادگی حاکم بود بلکه نسبت به بیگانگان نیز این چنین بود ازهمین رو در گزارش آمده است:«روزی امام حسن مجتبی(ع) سوار بر مرکب خویش، در یکی از معابر مدینه عبور می کرد. با مردی از اهل شام مواجه شد. آن مرد شامی تا حضرت را شناخت بی درنگ به لعن و نفرین امام پرداخته و سخنان ناشایستی را نثار امام کرد. حضرت امام مجتبی(ع) در همان حال با کمال خونسردی و بردباری تمام سخنان زشت و دشنام های ناروای او را با سکوت و صبر تحمّل کرد و خشم خود را فرو می برد. تا این که مرد شامی عقده دل را خالی کرده و خاموش شد. در آن لحظه پیشوای دوم شیعیان با سلام بر آن مرد، سکوت آن چند لحظه خاموشی را شکسته و با لبخندی ملیح که حاکی از صفای دل آن جناب بود و در حالی که مهر و عاطفه و محبت در چشمان نافذ و سیمای نورانی اش موج می زد لب به سخن گشوده و به آرامی فرمود: ای مرد! گمان می کنم که در این شهر غریب باشی و شاید هم مرا به اشتباه گرفته ای؟ حالا اگر از ما رضایت بطلبی از تو راضی می شویم و اگر چیزی از ما بخواهی، به تو می بخشیم، اگر راه گم کرده ای راهنماییت می کنیم، اگر گرسنه ای تو را سیر می نمائیم، اگر لباس نداری تو را می پوشانیم، اگر نیازمندی تو را غنی می کنیم، اگر از جائی رانده شده یا فراری هستی تو را پناه می دهیم اگر خواسته ای داری بر می آوریم، اگر توشه سفرت را پیش ما آوری و مهمان ما باشی برای تو بهتر است و تا هنگام رفتن از تو پذیرائی می کنیم. چون که خانه ما وسیع و امکانات مهمان نوازی مان فراهم است.
آن مرد وقتی با این برخورد کریمانه حضرت مواجه شد و سخنان شیوا و دلنشین آن بزرگوار را شنید، آرام آرام احساس کرد که ناراحتی خاصی در درون وجدانش او را می آزارد. آثار شرم و حیا بر صورتش ظاهر شده و پیش از آن که سخنی بگوید، اشک ندامت بر گونه هایش لغزید و با لحنی خاضعانه و مؤدبانه عرضه داشت: شهادت می دهم که تو خلیفه خداوند بر روی زمین هستی، خداوند داناتر است که رسالتش را در کدام خانواده قرار دهد: اللّه اعلم حیث یجعل رسالته؛ تا این لحظه شما و پدرتان منفورترین خلق خدا نزد من بودید و اکنون شمارا محبوبترین فرد روی زمین می دانم. آن گاه به همراه امام حسن(ع) راهی خانه آن حضرت شد و تا روزی که در مدینه بود در مهمانسرای حضرت پذیرائی می شد. بعد از آن واقعه در ردیف دوستان و ارادتمندان خاص اهل بیت (ع) قرار گرفت.(مناقب، ج 3، ص 19.)
درهمین راستا حجر عسقلانی از دانشمندان اهل سنت می نویسد: هنگامی که حسن بن علی(ع) از دنیا رفت یکی از دشمنان سرسخت آن حضرت در تشییع جنازه او گریه میکرد. حسین بن علی(ع) به او گفت: تو با آن همه اذیت و آزار و مخالفت که در مورد برادرم روا میداشتی باز هم گریه میکنی؟ او گفت: انّی کنت افعل ذلک الی احلم من هذا و اشار بیده الی الجبل؛(تهذیب التهذیب، ج 2، ص 259) من به کسی بدی میکردم و آزارش میدادم که صبورتر و حلیمتر از این کوهها بود.
اصل پنجم «پالایش از رذائل و آراستگی به فضائل اخلاقی»
اصل پنجم درشکل گیری خانواده فرزند و جامعه سالم «آراستگی به محاسن و فضائل اخلاقی» و«پالایش از رذائل اخلاقی» است، چرا که منشاء پیوستگی، انسجام، دلدادگی خانواده ها و به دنبال آن افراد جامعه نسبت به یگدیگر آراسته بودن آنان به فضائل اخلاقی چون عفاف و حجاب، ادب و احترام، تعاون و همکاری، حلم و بردباری، عفو و گذشت، ایثار و فداکاری است، منشاء ازهم پاشیدگی خانواده ها و افراد جامعه در رذائل اخلاقی و خصلت های ناپسند چون «عصبانیت، تعصب و یکدندگی، تحقیر کردن یگدیگر، بزرگنمایی عیوب» است، و این دو اصل آراسته شدن به «محاسن خالقی» و پالایش شدن از «رذائل اخلاقی» امکان ندارد مگر آنکه تهذیب و تزکیه نفس جدی گرفته شود، و «مراقبه» پایه و مادر زندگی قرار بگیرد.از همین رو امام حسن مجتبی(ع) در مورد اهمیت تربیت معنوی و روحی می فرماید:« عَجَبٌ لِمَن يَتَفَكَّرُ في مَأكولِهِ كَيفَ لا يَتَفَكَّرُ في مَعقولِهِ ، فيُجَنِّبَ بَطنَهُ ما يُؤذيهِ ، و يُودِعَ صَدرَهُ ما يُردِيهِ ! .[بحار الأنوار : 1/218/43.] : در شگفتم از كسى كه درباره خوراك جسم خود مى انديشد چگونه درباره خوراك فكر خود نمى انديشد؟ شكمش را از آنچه زيانبار است پرهيز مى دهد، اما در سينه خود چيزهايى مى سپارد كه مايه نابوديش مى شود.»و همچنین می فرمود: «املِكوا أنفُسَكُم بدَوامِ جِهادِها( منتخب میزان الحکمة: ج۲ ص۱۰۰۸ ح۶۲۰۲)؛با جهادِ مستمر، بر نفس مسلط شويد»و امام علیه السلام در بیان دیگری، ابتلا به عادات بد و سپس بیآبرویی و رسوایی را از پیامدهای بیمبالاتی در تهذیب نفس میدانست و می فرمود: «مَن لَم يُهَذِّبْ نفسَهُ فضَحَهُ سُوءُ العادَةِ (منتخب میزان الحکمة: ج۲ ص۱۰۰۸ ح۶۲۰۲) هركه خود را مهذّب نسازد، عادتهاى زشتْ او را رسوا میكند)
نگارنده: « حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»