كهكشان ها نخی از وصله نعلين علی ست

۱۴۰۱/۱۱/۱۲ ۱۹:۱۷:۴۸

مصرع ناقص من كاش كه كامل می شد،شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد،شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نيست،واژه در دست من آن گونه كه می خواهم نيست...
«مصرع ناقص من كاش كه كامل می شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد

شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نيست
واژه در دست من آن گونه كه می خواهم نيست

من كه حيران تو حيران توام می دانم
نه فقط من كه در اين دايره سرگردانم

همه عالم و آدم به تو می انديشد
شك ندارم كه خدا هم به تو می انديشد

كعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
راز ايجاز خدا نقطه بسم الله است

كعبه افتاده به پايت سر راهت سرمست
«پيرهن چاك و غزل خوان و صراحی در دست»

كعبه وقتی كه در آغوش خودش يوسف ديد
خود زليخا شد و خود پيرهن صبر دريد

كعبه بر سينه خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه شيراز كم آورد، نوشت:

«ناگهان پرده برانداخته ای يعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای يعنی چه»

راز خلقت همه پنهان شده در عين علی ست
كهكشان ها نخی از وصله نعلين علی ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر می گويد
«ها علی بشرٌ كيفَ بَشر» می گويد

می رسد دست شكوه تو به سقف ملكوت
ای كه فتح ملكوت است برای تو هبوط

نه فقط دست زمين از تو، تو را می خواهد
ساليانی ست كه معراج خدا می خواهد

زير پای تو به زانوی ادب بنشيند
لحظه ای جای يتيمان عرب بنشيند

دم به دم عمر تو تلميح خدا بود علی
رقص شمشير تو تفريح خدا بود علی

وای اگر تيغ دو دم را به كمر می بستی
وای اگر پارچه زرد به سر می بستی

در هوا تيغ دو دم نعره هو هو می زد
نعره حيدريه «أينَ تَفرو» می زد

بار ديگر سپر و تيغ و علم را بردار
پا در اين دايره بگذار عدم را بردار

بعد از آن روز كه در كعبه پديدار شدی
يازده مرتبه در آينه تكرار شدی

راز خلقت همه پنهان شده در عين علی ست
كهكشا ن ها نخی از وصله نعلين علی ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر می گويد
«ها علی بشرٌ كيفَ بَشر» می گويد»

شاعر:سید حمید رضا برقعی

ارسال نظر