چرا در صلوات بر پيامبر(ص)، بر آل او هم درود مى‏ فرستيم؟

۱۴۰۰/۰۷/۱۱ ۰۸:۳۰:۲۷

گرچه فقيهان مذهب اهل بيت(ع) درباره صلوات بر پيامبر، ذكر «آل» را به خصوص در تشهد نماز واجب دانسته ‏اند امّا در اين زمينه، رواياتى را نيز در منابع معتبر اهل سنت مى ‏توان يافت.


گرچه فقيهان مذهب اهل بيت در باره صلوات بر پيامبر، ذكر «آل» را به خصوص در تشهد نماز واجب دانسته‏ اند «1» و دليل آنان نيز روايات بسيارى است كه درباره كيفيت صلوات بر پيامبر (ص) آمده، امّا در اين زمينه، روايات بسيارى را نيز در منابع معتبر اهل سنت مى ‏توان يافت كه در آنها گفته شده كه «آل محمد» را به هنگام صلوات بر «محمد»، اضافه كنيد.
يكى از اين احاديث، اين حديث مشهور كه اهل سنت نيز بدان اشاره كرده ‏اند:
مردى خدمت پيامبر (ص) رسيد و عرض كرد: «اما السلام عليكم فقد علمنا فكيف الصلاة عليك؛ سلام بر تو را ما مى‏ دانيم چگونه است؛ اما صلوات بر شما بايد چگونه باشد»؟ پيامبر فرمود بگو: «اللهم صل على محمد و على آل محمد كما صليت على ابراهيم انك حميد مجيد» «2».
ابن حجر نقل مى‏ كند كه پيامبر (ص) فرمود: «لاتصلّوا علىّ الصلاة البتراء فقالوا و ما الصلاة البتراء؟ قال تقولون: اللهم صل على محمد و تمسكون، بل قولوا اللهم صل على محمد و آل محمد؛ هرگز بر من صلوات ناقص نفرستيد. عرض كردند: صلوات ناقص چيست؟ فرمود: اين كه فقط بگوييد: اللهم صل على محمد و ادامه ندهيد؛ بلكه بگوييد: «اللهم صل على محمد و آل محمد» «3».
از اين رو، شافعى، فقيه اهل سنت، صلوات بر پيامبر و آل او را در تشهد دوم واجب مى ‏داند و حنبلى‏ ها هم آن را واجب مى ‏دانند «4».
جمعى ديگر از فقيهان اهل سنت، همچون ابوحنيفه آن را واجب نشمرده ‏اند «5» و ابن حزم، چنين صلواتى را فقط يك بار در تمام عمر واجب و زائد بر آن را مستحب مى ‏شمارد كه شافعى، چنين سخنى را ادعاى بدون دليل مى ‏داند «6».
شافعى، واجب بودن صلوات بر محمد آل محمد را در شعر معروفش اين چنين آورده است:
يا اهل بيت رسول‏ اللَّه حبكم فرض من اللَّه فى القرآن انزله‏
كفاكم من عظيم القدر انكم من لم يصل عليكم لا صلاة له‏
اى اهل بيت رسول‏ اللَّه! محبت شما، از سوى خداوند در قرآن واجب شده است.
در عظمت مقام شما، همين بس كه هر كس بر شما صلوات نفرستد، نمازش باطل است «7».
(1). محمد حسين نجفى، جواهرالكلام، ج 10، ص 261؛ شيخ طوسى، الخلاف، ج 1، ص 369- 371.
(2). سنن الترمذى، ج 5، ص 359، ح 3220.
(3). الصواعق المحرقه، ص 225.
(4). الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 236 و 367؛ ر. ك: ابن قدامه، المغنى، ج 1، ص 579.
(5). تفسير نمونه، ج 17، ص 420؛ علامه حلى، تذكرة الفقها، ج 1، ص 126.
(6). المحلى، ج 3، ص 273.
(7). ر. ك: تفسير نمونه، ج 17، ص 420.

ارسال نظر