جلوه‏ هایى از ایثار و فداکارى حضرت ابوطالب(ع)...

۱۴۰۰/۰۲/۰۲ ۱۳:۱۵:۰۹

هنگامی که رسول خدا(ص) به دنیا آمد،پدرش از دنیا رفته بود از این رو کفالت او را جدش عبدالمطلب و سپس ابوطالب بر عهده گرفتند. 

هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه و آله به دنیا آمد، پدرش، عبدالله، از دنیا رفته بود؛ از این رو کفالت او را جدش «عبدالمطلب» به عهده گرفت، و هنوز بیش از هفت سال از عمر وى نگذشته بود، که جدش نیز از دنیا رفت. عبدالمطلب در هنگام احتضار در جمع فرزندانش، ابوطالب را به عنوان کفیل پیامبر صلی الله علیه و آله معرفى کرد. چنان که در منابع دست اول اسلامى آمده است: «رسول خدا صلی الله علیه و آله هشت ساله بود که جدّ بزرگوارش وفات یافت؛ عبدالمطلب در هنگام وفات کفالت و نگهدارى پیامبر صلی الله علیه و آله را به ابوطالب سفارش و توصیه کرد.»(1) چنان که این وصیت به زبان شعر نیز بیان شده است:

اوصیک یا عبد مناف بعدى‏

بموعد بعد ابیه فردٍ


اى عبد مناف (ابوطالب!) نگاهدارى و حفاظت شخصى را که مانند پدرش یکتاپرست است، بر دوش تو مى ‏گذارم و ابوطالب در پاسخ گفت: پدرجان! محمد صلی الله علیه و آله هیچ احتیاجى به سفارش ندارد؛ زیرا، او فرزند من است و فرزند برادرم. (ابوطالب با عبدالله پدر پیامبر صلی الله علیه و آله از یک مادر بودند).(2)

وقتى که عبدالمطلب درگذشت، ابوطالب پیامبر صلی الله علیه و آله را پیش خود برد، و با این که ثروتى نداشت و نادار بود، امّا بهترین سرپرست براى آن حضرت بود؛ على(ع) مى ‏فرماید: «پدرم در عین نادارى، سرورى کرد و پیش از او هیچ فقیرى سرورى نیافت».(3)

ابوطالب نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله چنان دوستى و محبت شدیدى ابراز مى ‏داشت که هیچ یک از فرزندان خود را تا آن اندازه دوست نمى‏ داشت، در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله مى ‏خوابید و هرگاه بیرون مى‏ رفت، او را نیز همراه خود مى ‏برد و چنان دلبستگى شدیدى به پیامبر صلی الله علیه و آله داشت که، نسبت به هیچ‏کس چنان نبود و خوراک خوب را مخصوص آن حضرت قرار مى‏ داد.(4)

«ابن عباس» و سایر صحابه مى‏ گویند: «حضرت ابوطالب رسول خدا را بسیار دوست مى ‏داشت؛ به طورى که او را از فرزندانش بیشتر دوست داشته، و بر آنان مقدم مى‏ نمود! بنابر این هرگز از وى دورتر نمى‏ خوابید و خود هر جا مى‏ رفت او را نیز با خود مى‏ برد.»(5)

علامه مجلسى(ره) نقل مى‏ کند: «هرگاه رسول خدا در رختخوابش مى ‏خوابید، حضرت ابوطالب پس از آن که همه مى‏ خوابیدند، به آرامى او را بیدار مى‏ کرد، و رختخواب على را با وى جابجا مى ‏نمود، و فرزند خود و برادرانش را جهت حفاظت وى مأمور مى ‏ساخت.»(6)

یعقوبى مى‏ نویسد: از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که پس از وفات «فاطمه بنت اسد»، همسر ابوطالب، که زنى مسلمان و بزرگوار بود، فرمود: «الیوم ماتت اُمّى؛ امروز، مادرم وفات کرد»، و او را در پیراهن خویش کفن کرد و در قبرش فرود آمد و در لحد او خوابید و چون از ایشان پرسیدند: چرا براى فاطمه بنت اسد چنین بى‏ تاب شده‏ اى؟ فرمود: «او به راستى مادرم بود؛ زیرا، کودکان خود را گرسنه مى‏ گذاشت و مرا سیر مى ‏کرد. آنان را گردآلود مى ‏گذاشت و مرا تمیز و آراسته مى‏ نمود، و راستى که مادرم بود».(7)

حضرت ابوطالب رسول خدا را از سن هشت سالگى به خانه خویش منتقل ساخت، و تا سن پنجاه سالگى رسول خدا صلی الله علیه و آله ، لحظه‏ اى از یارى و حمایت او دست برنداشت و او را بر خود و فرزندانش مقدم مى‏ داشت!! و خطرهاى احتمالى را که متوجه رسول خدا مى ‏گردید، خود و فرزندانش با جان و دل مى‏ خریدند، و آن چنان فداکارى و ایثار مى ‏نمودند که ملائکه و جبرئیل بر آنها مباهات مى‏ کردند!!

در تاریخ آمده است که کفار قریش بارها به حضرت ابوطالب مراجعه نموده و از او خواستند که جلوى تبلیغات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را که به نظر آنان اهانت به آیین و مقدّسات بت پرستى بود، بگیرد. پس از چندین بار تذکر، سرانجام با اخطار و هشدار شدیدتر پیش آمدند؛ به گونه‏ اى که جان رسول خدا صلی الله علیه و آله و حضرت ابوطالب مورد تهدید جدى قرار مى ‏گرفت؛ در چنین موقعیتى ابوطالب با تمام قوا از رسول خدا حمایت مى‏ کرد و مى‏ گفت: «اذهب یا بن اخى؛ فقل ما احببت فوالله لا اُ سلمک لشى‏ء ابدا؛(8) تو نگران نباش و به دنبال مأموریت الهى‏ ات انجام وظیفه کن؛ به خدا سوگند! به هر قیمتى (و لو جان من در خطر باشد) دست از حمایت تو برنمى ‏دارم!!»

ابن ابى الحدید مى‏ نویسد: «ابوطالب، کسى است که پیامبر خدا را در دوران کودکى‏ اش کفالت نمود و در بزرگى‏ اش او را مورد حمایت قرار داد، و از شرارت کفار قریش جلوگیرى کرد؛ وى در این راه انواع سختى ‏ها و گرفتاریها را تحمّل نمود، و بلاها را با جان و دل خرید، و در یارى و نصرت پیامبر و تبلیغ آیینش با تمام وجود قیام کرد! آن چنان ایثار نمود که «جبرئیل» در هنگام وفات او بر پیامبر نازل شد و خطاب کرد: دیگر از مکّه خارج شو؛ زیرا، یاور و کمک تو از دنیا رفته است!!»(9)

شایان توجه است که محدثین و مورخین «شیعه و سنى» فداکاریهاى این رادمرد اسلام را ثبت کرده‏ اند، و احادیث و روایاتى را در این‏باره نقل نموده ‏اند، از آن جمله آورده‏ اند که : قریش از ابوطالب مى ‏ترسیدند و احترامش را نگه مى‏ داشتند؛ تا او زنده بود، خطر جدى رسول خدا را تهدید نمى‏ کرد؛ اما پس از وفات او جسارت و خلافکارى ‏ها به حدى رسید که، خاک بر سر مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله مى ‏ریختند!! و شکمبه ‏هاى حیوان را بر سر و شانه‏ اش مى‏ ریختند!!!! و در حال نماز و عبادت، به اذیت و آزار او و یارانش مى‏ پرداختند؛ تا جایى که رسول خدا فرمود: «ما نالت قریش منى شیئا اکرهه حتى مات ابوطالب؛ کفار قریش نتوانستند با وجود عمویم «ابوطالب» کارهاى ناشایست نسبت به من انجام دهند، تا این که او وفات کرد». پس از وفات ابوطالب آن چنان صحنه را بر پیامبر صلی الله علیه و آله تنگ کردند که، رسول خدا سال وفات «ابوطالب» و حضرت خدیجه(س) را که مدتى بعد از رهایى از شعب ابى طالب رخ داد، «عام الحزن»، سال غمها و اندوه‏ ها نامید ... .(13)

پی نوشت

1. محمد بن جریر طبرى، تاریخ الامم و الملوک، قاهره، مطبعة الاستقامه، بى تا، ج 2، ص 32، احمد بن اسحاق یعقوبى و تاریخ یعقوبى، مترجم، محمد ابراهیم آیتى، (تهران؛ شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چ ششم، 1371 ش)، ج 1، ص 368 و ابن هشام السیرة النبویه، (بیروت، دار احیاء التراث العربى، بى تا)، ج 1،ص 189 و على بن حسین مسعودى، مروج الذهب،(مصر مطبعة السعاده چ چهارم، 1384 ق،)، ج 2 ص‏281.

2. محمد بن جریر طبری ، همان، احمد بن اسحاق یعقوبى، همان، ابن هشام، همان.

3. احمد بن اسحاق یعقوبى، همان.

4. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، قاهره، مطبعة نشر الثقافة الاسلامیه، 1358 ق، ج 1، ص 101.

5. الغدیر، ج‏7، ص 376.

6. بحارالانوار، ج 35،ص 93.

7. احمد بن اسحاق یعقوبى، همان.

8. الغدیر، ج 7،ص 360 - 359 تاریخ ابن جریر طبرى، ج 2، ص 67، کامل ابن اثیر، ج 2، ص 64.

9. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج‏1، ص 29 و همچنین ج 14، ص 70.


ارسال نظر