اوضاع سیاسی در دوران امامت امام سجاد (علیه السلام)

۱۳۹۹/۱۲/۲۶ ۱۱:۴۳:۱۵

امام زين العابدين (علیه‌السلام) پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسين (علیه‌السلام) به مقام امامت نايل آمد و به مدت ۳۵ سال عهده‌دار مقام عظماي ولايت و امامت شيعيان بود.

امام زين العابدين (علیه‌السلام) پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسين (علیه‌السلام) به مقام امامت نايل آمد و به مدت 35 سال عهده‌دار مقام عظماي ولايت و امامت شيعيان بود. دوران امامت حضرت سجاد (علیه السلام) با زمامداران ذيل معاصر بود:
يزيد بن معاويه از بني‌اميه؛ معاويه بن يزيد از بني‌اميه؛عبدالله بن زبير از زبيریان؛مروان بن حكم از بني‌اميه؛ عبدالملك بن مروان از بني‌اميه؛وليد بن عبدالملك از بني‌اميه.
سال های ابتدایی امامت حضرت زین العابدین (علیه السلام)، سال های پر التهابی در جهان اسلام بود. این سال ها که مصادف با ایام خلافت یزید تا سال های ابتدایی خلافت عبدالملک مروان بود، در مناطقی چون حجاز و عراق شورش های بسیاری به وقوع پیوست. به گونه ای که پس از مرگ یزید بن معاویه حتی بین خود امویان نیز بر سر خلافت اختلاف افتاده بود.
با توجه به سوابق مناسبات علويان با امويان، امام مورد سوء ظن شديد امويان بود و كوچكترين حركتى از ناحيه امام، عواقب وخيمى داشت كه طبعا در نظر امام ارزش دست زدن به اين اقدامات را نداشته است. مهمترين اصل دينى- سياسى كه امام با استفاده از آن روزگار سياسى خود را مى‏ گذراند، تقيّه بود. سپرى كه شيعيان در تاريخ، با استفاده از آن، حيات خويش را تضمين كرده و ائمه شيعه بارها و بارها توجه بدان را گوشزد شيعه كرده‏ اند. اهل سنّت به دليل در اختيار داشتن حكومت، نيازى به تقيّه نداشته و تنها براى متهم كردن شيعه، تقيّه را از حوزه احكام فقهى مسلّم اسلامى خارج كردند. امام سجّاد (عليه السلام) در روايتى فرمود: كسى كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك گويد، همچون كسى است كه كتاب خدا را كنار نهاده و بدان پشت كرده است؛ مگر آنكه در تقيه باشد. از امام پرسيدند: تقيه چيست؟ فرمود: ترس از جبار ستمكار كه تعجيل نمايد در عقوبت او يا طغيان كند در تعذيب او.
امام سجّاد (عليه السلام) واقعا در شرايط سختى زندگى مى ‏كردند و جز تقيّه راه ديگرى نداشت. در روايتى آمده است كه كسى بر امام(ع) وارد شد و پرسيد: چگونه روزگار را مى‌‏گذرانيد؟ امام(ع) در پاسخ فرمودند: «روزگار را به گونه ‏اى مى ‏گذرانيم كه در ميان قوم خويش همچون بنى اسرائيل در ميان آل فرعون هستيم. فرزندان ما را مى‏ كشند و زنان را به كنيزى مى ‏بردند. مردم با دشنام دادن به بزرگ و سيّد ما، به دشمنان ما تقرب مى‏ جويند. اگر قريش با داشتن محمد (صلّى اللّه عليه و آله) بر ساير اعراب فخر مى‏ كند و اگر عربها به دليل داشتن محمد (صلّى اللّه عليه و آله) بر عجم فخر مى ‏كنند و آنها نيز چنين فضيلتى را براى عربها و قريش پذيرفته‏ اند، ما اهل بيت مى‏ بايد بر قريش برترى داشته و فخر كنيم؛ زيرا محمد (صلّى اللّه عليه و آله) از ميان ما اهل بيت است. اما آنان حق ما را گرفته و هيچ حقى براى ما نمى ‏شناسند. اگر نمى‏ دانى روزگار چگونه مى ‏گذرد، اين گونه مى ‏گذرد كه گفتيم. ناقل حديث مى‏ گويد: امام به گونه ‏اى سخن مى ‏گفت كه مى‏ خواست كسانى كه نزديك بودند بشنوند.»
بیشتر دوران امامت امام سجاد (علیه السلام) مصادف با خلافت عبدالملک بن مروان و پسرش ولید بود. این ایام اوج قدرت امویان در جهان اسلام بود و اتخاذ هر سیاستی به جز تقیه توسط امام، برابر با نابودی شیعه بود.

امام و شیعیان
پس از واقعه كربلا، شيعيان در بدترين شرايط، از لحاظ كمى و كيفى و نيز موقعيت سياسى و اعتقادى، قرار گرفتند. كوفه، كه مركز گرايش هاى شيعى بود، تبديل به مركزى جهت سركوبى شيعه گرديد. شيعيان واقعى امام حسين (عليه السلام)، كه در مدينه و مكه بوده و يا موفق شده بودند كه از كوفه به او ملحق شوند، در كربلا به شهادت رسيدند. گرچه بسيارى هنوز در كوفه بودند، امّا تحت شرايط سختى كه ابن زياد در كوفه به وجود آورده بود، جرأت ابراز وجود نداشتند. زندگى امام سجاد (عليه السلام) در مدينه و دور بودن از عراق فرصت هدايت جريانات شيعى كوفه را از امام گرفته بود. در چنين شرايطى كه تصور نابودى اساس تشيع وجود داشت، امام سجّاد (عليه السلام) مى‏ بايست كار را از صفر شروع كند و مردم را به سمت اهل بيت(ع) بكشاند. امام در اين راه موفقيت زيادى كسب كرد. امام سجاد (عليه السلام) در طول سى و چهار سال فعاليت، شيعه را از يكى از سخت‏ ترين دورانهاى حيات خويش عبور داد. دورانى كه جز سركوبى شيعه به وسيله زبيريان و امويان نشان روشنى ندارد.

تربیت شیعیان و اصحاب جدید
حسين بن عبد الوهّاب مى‏ گويد: «امامت در عصر امام سجّاد (ع) پوشيده و مخفى بود، جز در نظر آن گروه از مؤمنان كه از آن حضرت پيروى مى ‏كردند.» گروهى از عوامل خطرناك دستگاه جور، امام (عليه السلام) را احاطه كرده بودند و مانع از اظهار مسائل و مطالب مربوط به امامت و بيان اصول و فروع حق و حقيقت مى‏ شدند مگر به گروه اندكى از خواص و شيعيان اظهار مى ‏فرمود. كشّى در شرح حال سعيد بن مسيّب نقل مى‏ كند كه فضل بن شاذان گفت: «در زمان على بن حسين (عليه السلام) در آغاز كار جز پنج تن: سعيد بن جبير، سعيد بن مسيّب، محمد بن جبير بن مطعم، يحيى بن ام طويل و ابو خالدکابلی كسى نبود و تنها اين پنج نفر معتقد به امامت بودند و جز اينها كسى بر اين عقيده نبود.
به هر حال، امام موفق به بقاى شيعه و حتى گسترش آن گرديد. روش فقهى آن حضرت، نقل احاديث پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) از طريق على (عليه السلام) بود كه شيعيان تنها آن احاديث را درست تلقى مى‏ كردند. بدين صورت شيعه اولين قدم هاى فقهى خود را در مخالفت با انحرافات موجود برداشت؛ گرچه بخش اعظم اين كار به زمانى پس از آن موكول گرديد. امام سجاد (عليه السلام) در وقت گفتن اذان، جمله «حى على خير العمل» را در آن مى ‏آوردند. وقتى ایشان مورد اعتراض قرار گرفت، فرمودند: هو الاذان الأوّل، اذان نخستين به اين صورت بود.اضافه بر آن، بركنارى از انحرافات عراق موجب حفظ مبانى اعتقادى اصيل شيعه در برابر انحرافات گرديد. على رغم تلاشهاى مهم امام، كه البتّه موجب‏ بقاى شيعه گرديد، مدينه به خاطر كج‏روي هايى كه از صدر اسلام در آن نهاده شده و عليه شيعه تحريك شده بود، جاى مناسبى براى رشد شيعه نبود و امام سجاد (عليه السلام) خود مى‌فرمود كه دوستداران واقعى آنها در مكه و مدينه به بيست نفر نمى‏ رسد. در حالى كه در عراق افراد بيشترى وجود داشتند كه به آنها علاقه‏ مند بودند. شيخ الطائفه، تعداد اصحاب امام سجاد (عليه السلام) را يكصد و هفتاد و سه نفر دانسته است. که این نشان دهنده تربیت شیعیان در طول این سال ها توسط امام سجاد (علیه السلام) می باشد.
امام سجاد (علیه السلام) و بردگان
از تلاشهاى امام، كه هم جنبه دينى داشت و هم سياسى، توجه به قشرى بود كه بويژه از زمان خليفه دوم به بعد و مخصوصا در عصر امويان، مورد شديدترين فشارهاى اجتماعى بوده و از محرومترين طبقات جامعه اسلامى در قرون اوليه به شمار مى‌‏رفتند. بردگان و كنيزكان، اعم از ايرانى، رومى، مصرى و سودانى، متحمل سخت‏‌ترين كارها شده و از طرف اربابان مورد اهانت‌هاى شديدى قرار مى‏‌گرفتند. امام سجاد(ع)، همانند امير المؤمنين- صلوات الله عليهما- كه با برخورد اسلامى خويش بخشى از موالى عراق را به سمت خويش جذب كرد، كوشيد تا حيثيت اجتماعى اين قشر را بالا برد. امام در حالى كه نيازى به بردگان نداشت، آنها را مى‏ خريد. اين خريدن تنها براى آزاد كردن آنها بود. گفته‏ اند امام قريب به صد هزار نفر را آزاد ساخت. بردگان كه چنين نيّتى از امام مى‏ ديدند، خود را در معرض او مى ‏نهادند تا امام آنها را بخرد. امام سجاد (عليه السلام) در هر ماه و روز و سالى به آزادى آنها مى ‏پرداخت؛ به طورى كه در شهر مدينه عده زيادى، همچون يك لشكر از موالى آزاد شده، از زن و مرد، به چشم مى‏ خورد كه همگى از موالى امام بودند.
امام سجاد(ع) در پايان هر ماه رمضان بيست نفر از آنها را آزاد مى ‏كرد و هيچ برده ‏اى را بيش از يك سال نگه نمى‏ داشت و حتى پس از آزادى اموالى هم در اختيار آنها مى‏‌گذاشت. در اين مدت آنها از نزديك با امام سجّاد (عليه السلام) و شخصيت عظيم علمى و اخلاقى و تقوايى حضرت آشنا مى ‏شدند و طبيعى بود كه در قلوب بسيارى از آنها علاقه‏‌اى نسبت به امام سجاد (عليه السلام) و جريانات شيعى به وجود آيد.

امام سجاد (علیه السلام) و دعا
هنگامى كه جامعه دچار انحراف شده، روحيه رفاه طلبى و دنيازدگى بر آن غلبه و فساد سياسى و اخلاقى و اجتماعى آن را در محاصره قرار داده و از نظر سياسى هيچ روزنه‏‌اى براى تنفس وجود نداشت، امام سجّاد (عليه السلام) توانست از دعا براى بيان بخشى از عقايد خود استفاده كند و بار ديگر تحرّكى در جامعه براى توجه به معرفت و عبادت و بندگى خداوند ايجاد كند. گرچه ظاهرا مقصود اصلى در اين دعاها، همان معرفت و عبادت بوده، اما با توجه به تعابيرى كه وجود دارد، مى‏ توان گفت كه مردم مى‏ توانستند از لابلاى اين تعبيرات با مفاهيم سياسى مورد نظر امام سجاد (عليه السلام) آشنا شوند. دعاهاى مزبور نه تنها در ميان شيعيان، بلكه در ميان اهل سنت نيز وجود داشت. و اين حاكى از آن است كه دعاهاى امام سجاد (عليه السلام) در جامعه آن روز نفوذ كرده است. در ميان ائمه شيعه، امام سجّاد (عليه السلام) بيشتر از همه به ارائه اينگونه دعاها شهرت دارد.
آن حضرت با عنوان زين العابدين و سجّاد خوانده مي شود: خداوند در حديث لوح ـ كه آن نامه اي از سوي خدا به پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) است ـ او را چنين معرفي كرده است: «سَيِّدُ الْعابِدِينَ وَ زَيْنُ اَوْلِيائيَ الْماضِينَ» او آقاي عبادت كنندگان و زينت اولياي پيشين من است.

ارسال نظر