باقر العلوم(ع)؛ شکافنده دانش ها

۱۳۹۹/۰۵/۰۶ ۱۱:۳۵:۱۱

پنجمین امام شیعه، امام محمد باقرعلیه السلام بنا بر قول مشهور در رجب سال ۵۷ قمری در شهر مدینه دیده به جهان گشود. آن بزرگوار، زندگی پر فراز و نشیبی داشته است.

پنجمین امام شیعه، امام محمد باقرعلیه السلام بنا بر قول مشهور در رجب سال 57 قمری در شهر مدینه دیده به جهان گشود. آن بزرگوار، زندگی پر فراز و نشیبی داشته است. حدود سه سال در کنار جد بزرگوارش حسین بن علی و مدت 38 سال را در جوار پدر گرامیش امام زین العابدین علیه السلام گذرانده است. او با رنج ها و مصیبت های طاقت فرسای پدر بزرگوار و عمه عزیزش زینب کبری بعد از واقعه غم بار کربلا دم ساز بوده است.

جامعه اسلامی در دوران امام باقر علیه السلام با دو پدیده مهم مواجه بود؛ 1. شعور سیاسی مردم و شورش های گروهی علیه حاکمان ستمگر بنی امیه. 2. گسترش انحرافات فکری، عقیدتی، اجتماعی و اخلاقی. در آن دوران امام گرچه از مسائل اجرایی حکومتی بر کنار بود؛ ولی با توجه به وظیفه ای که بر عهده داشت، در مقام اصلاح جامعه اسلامی و مقابله با انحرافات به روش های گوناگون برآمد. مهم ترین روش های امام در هدایت جامعه اسلامی عبارت بود از: ارشاد و راهنمایی، احتجاج و جدل، افشاگری وروشنگری.

تسخیر دانش

دانش امام باقر علیه السلام نیز همانند دیگر امامان از سرچشمه وحی بود. در کتاب های تراجم اهل سنت با صراحت از شخصیت علمی و معنوی امام باقر علیه السلام ستایش و تمجید شده است. در زمان امام باقر علیه السلام که خلفای اموی درگیر مشکلات داخلی و انحرافات فکری و اجتماعی و اخلاقی خود و مردم بودند و به ویژه در طول حکومت «عمر بن عبدالعزیز» که نسبتاً فردی لایق بود، امام علیه السلام توانست «دانشگاه اسلامی مدینه» را پایه ریزی کند. که در زمان امام صادق علیه السلام به صورت دانشکده هایی در تمام زمینه های علمی، کارآمد شد. از جمله تربیت یافتگان این مکتب، افرادی مانند: محمد بن مسلم، زراره بن اعین، حمران بن اعین، اَبانِ بن تَغْلِب، جابر بن عبدالله انصاری، عبدالله ابی یعفور، کمیت اسدی، ابوبصیر، هشام بن سالم و برید بن معاویه عجلی بودند.

آنچه از امام محمدباقر علیه السلام روایت شده، در همه زمینه های علوم اسلامی است؛ اعم از تفسیر و علوم قرآنی، فقه، کلام، اخلاق، تاریخ، سیره و مسائل نظام آفرینش که گاهی برخی از شاگردان آن حضرت آنها را به صورت کتاب مستقلی تدوین کرده اند.

دوران زندگی امام، در تاریخ تفکر از اهمیت به سزایی برخوردار است. از مهم ترین دوران امام باقر علیه السلام می توان به پیدایش مذاهب کلامی چون مرجئه و معتذله و خوارج، آشنایی مسلمانان با آرای ادیان دیگر، حضور پراکنده پیروان دیگر ادیان در میان مسلمانان، ظهور اختلافات فقهی بر اثر عدم دسترسی فقهای متأخر به سنت نبوی به واسطه ممنوعیت طولانی روایت و کتابت حدیث، انحراف عملی و فکری سران سرزمین اسلامی از تعالیم پیامبر صلی الله علیه و اله و توجیه حکومتِ امویان از طریق ارائه ناقص و تحریف شده تعالیم اسلام اشاره کرد.

ازآن جا که عصر امام باقر(علیه السلام)، عصر برخورد اندیشه های اسلامی و غیراسلامی بود، مناظره های زیادی بین دانشمندان ادیان مختلف با امام از سوی حکمرانان بنی امیه سازمان دهی شد که امام علیه السلام همچون سدی استوار در برابر نفوذ عقاید باطل آنان ایستادگی می نمود و پایگاه های فکری و عقیدتی آنان را در هم می کوبید.

زندگی امام باقر علیه السلام هم زمان بود با خلافت بنی مروان. به طور کلی بنی امیه، افزون بر احیای سنن جاهلی به دلیل عدم کفایت سیاسی، زمینه انحرافات اجتماعی و فرهنگی و فساد همه جانبه را فراهم کرده بودند. برخی از خلفای آنان مثل هشام بن عبدالملک، مشکلات فراوانی برای فعالیت ائمه فراهم کرده بودند. به همین دلیل، امام محمدباقر علیه السلام به شدت تحت فشار بودند؛ تا آنجا که ایشان ناچار شدند با استفاده از تقیه، اهداف فکری و دینی خود و شیعیان را پیش ببرند. با این همه، امام علیه السلام علیه زورگویان حاکم موضع گیری و شیعیان خود را از همکاری با حکام جز در موارد استثنایی منع می کردند. بنا بر مصالح جامعه، مخالفت با حاکمان و دعوت به عدم همکاری و مبارزه منفی، از موانع روشن و مشخص امام بود.

امام باقر علیه السلام در بطلان کار خلفای حاکم و عدم مشروعیت کار آنان تأکید داشتند و لزوم برقراری امامت راستین در جامعه اسلامی را برای مردم مطرح می کردند.

در دوران امام باقر علیه السلام حکام اموی بر اهل بیت سخت گیری می کردند و این سخت گیری به دلیل ادعای امامت و زعامت دینی و سیاسی آنها بود که امویان را غاصب می دانستند. از خلفای اموی تنها عمر بن عبدالعزیز بود که به طور نسبی برخوردی ملایم با اهل بیت داشت.

بنا بر روایتی روزی امام باقر علیه السلام بر هشام بن عبدالملک وارد شد و به او با عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین سلام نکرد. هشام ناراحت شد و پس از سرزنش امام، دستور بازداشت او را صادر کرد. کسانی که در زندان با آن حضرت بودند، تحت تأثیر شخصیت نافذ امام قرار گرفتند. وقتی هشام از این موضوع آگاه شد دستور داد حضرت را به مدینه بازگردانند. سرانجام آن حضرت در هفتم ذیحجه سال 114 هجری قمری در 57 سالگی در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست و پیکر مقدسش در قبرستان بقیع ـ کنار پدر بزرگوارش ـ مدفون گشت.

روایاتی از امام باقر علیه السلام

1.«لَیسَ مِنّا مَن تَرکَ دُنیاهُ لِآخِرَتِهِ و آخِرَتِهِ لِدُنیاه؛ کسی که دنیایش را به خاطر آخرتش و آخرتش را به خاطر دنیایش ترک کند، از ما نیست».[1]

2.«اُغدُ عالماً او مُتَعَلِمّاً و ایاکَ اَن تکونَ لاهیاً مُتَلَذِّذاً؛ روزت را آغاز کن درحالی که یا دانشمند باشی یا دانش آموز و بپرهیز از اینکه عمرت را در لذت های غفلت زا سپری کنی».[2]

3.«اِنَّ هذا الدینَ متینٌ فَاَوْغِلُوا فِیهِ بِرِفقٍ؛ اسلام دین محکم و قوی خداوند است؛ راه مستقیم آن را با مدارا بپیمایید».[3]

4.«اِنَّ الحسدَ لَیأکُلُ الایمانَ کَما تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ؛ حسد ایمان را می خورد و نابود می کند، چنانکه آتش هیزم را».[4]

5.«اِنَّ الْکِذْبَ هُوَ خَرابُ الایمان؛ دروغ گویی مایه ویرانی ایمان است».[5]

6.«ما دَخَلَ قَلبَ اِمرَیءٍ شیءُ مِنَ الکِبرِ اِلاّ نَقَصَ مِن عَقلِهِ مِثلُ ما دَخَلَهُ مِن ذلکَ قَلَّ ذلکَ اَو کَثُرَ؛ در دل هیچ انسانی کبر وارد نمی شود مگر آن که عقلش به همان اندازه ناقص می شود، خواه کم باشد یا زیاد». [6]

7.«لا فَضیلَهَ کالجِهادِ و لا جِهادَ کالمُجاهَدَهَ الهَوی؛ هیچ فضیلتی چون جهاد ارزش معنوی ندارد و هیچ جهادی چون مجاهده بر هوای نفس نیست».[7]

8.«خَیرُ الاَعمالِ زَرعٌ یزرَعُهُ فَیاکُلُ مِنهُ البَّر و الفاجِر؛ بهترین کارها زراعت است که از محصول آن نیکوکاران و بدکاران ارتزاق می کنند».[8]

9.«بِالدِّرایاتِ لِلرِّوایاتِ یعلُوا المُؤمِنُ اِلی أقْصی دَرَجاتِ الْایمانِ؛ مؤمنین با درک حقایق روایات می توانند به بالاترین مدارج ایمان برسند».[9]

10.«لَوْ أُوتِیتُ بِشّابٍّ مِنْ شَبابِ الشَّیعَه لایتَفَقَّهُ فِی الدِّینِ لَاَوْجَعتُهُ؛ اگر جوان شیعه ای را نزد من بیاورند که تفقه در دین نمی کند. او را به مجازات سختی کیفر خواهم کرد».[10]

11.«اُطلُب بقاءَ العِزِّ بِاِماتَهِ الطَمَع؛ با میراندن طمع، عزت را برای خود باقی بدار».[11]

12.«اَلْیأسُ مِمّا فی ایدِی النّاسِ عِزُّ الْمُؤْمِنِ فِی دِینِهِ؛ چشم نداشتن به آنچه در دست مردم است، عزت مومن در دین اوست».[12]

13.«لَیسَ مِنْ اَخْلاقِ الْمُؤْمِنِ المَلَقُ و الحَسَدُ اِلاّ فی طَلَبِ الْعِلْمِ؛ چاپلوسی و حسد از اخلاق مومن نیست مگر در طلب علم».[13]

14.«عالِمٌ ینتَفَعُ بِعِلمِهِ اَفضَلُ مِنْ سَبْعِینَ أَلْفَ عابدٍ؛ دانشمندی که دیگران از علم او استفاده می کنند، از هفتاد هزار عابد برتر است».[14]

پی نوشتها

[1]. حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 4، ص 106.

[2]. همان.

[3]. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 86.

[4]. همان، ص 306.

[5]. همان، ص 339.

[6]. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج 2، ص 460.

[7]. همان، ص 320.

[8]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 23، ص 20.

[9]. همان، ج 1، ص 118.

[10]. همان، ص 66.

[11]. حسن بن علی حرّانی، تحف العقول، ص 286.

[12]. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 149.

[13]. تحف العقول، ص 307.

[14]. همان، ص 303.

ارسال نظر