حجت الاسلام والمسلمین طلوع:
تحول معنوی چند جوان دانشجو در کاروان را نگاه امیرالمومنین علی(ع) به آنها می دانم...

۱۳۹۹/۰۱/۰۶ ۱۶:۵۷:۳۱

سه جوان پسر در کاروان دانشجویی ما بودند که اصلا با ما ساز همراهی نداشتند و در جلسات و برنامه ها نمی آمدند.با آنها صحبت کردم که جلسات و برنامه ها را شرکت کنید...

سه جوان پسر در کاروان دانشجویی ما بودند که اصلا با ما ساز همراهی نداشتند و در جلسات و برنامه ها نمی آمدند.با آنها صحبت کردم که جلسات و برنامه ها را شرکت کنید.در پاسخ گفتند: ما ثبت نام کرده ایم و در قرعه کشی انتخاب شده ایم و آمده ایم سفر و می خواهیم از سفرمان آن طور که دوست داریم بهره ببریم!

بر اساس نوع رفتارشان به نظر می رسید، در اصل اعتقاد به امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) هم شک داشتند و می گفتند بعضی حرف ها ساخته و پرداخته شما روحانی هاست!

بعد از سه روز اقامت در نجف و زیارت امیرالمومنین علی (ع) زمان عزیمت به کربلا رسید.برنامه وداع با امیرالمومنین علی (ع) را که به دانشجویان اعلام کردم، رفتم و دست یکی از این سه نفر را گرفتم و گفتم باید حداقل در این برنامه همراه سایر زائرین باشید.

در مراسم وداع با حضرت علی (ع) شرکت کردند، احساس کردم که انقلابی در این سه جوان در حال رخ دادن است! در بین آنها یک نفر بیشتر از بقیه متاثر شده بود.این تحول مرحله به مرحله جان می گرفت و قوی و قوی تر می شد.

از نجف که خارج شدیم در مسیر حرکت به سمت کربلا،ذکر مصیبتی از امام حسین(ع) و چند کرامت از ایشان برای زائرین گفتم.وقتی به کربلا رسیدیم،حال معنوی کاروان بسیار خوب بود.زمان تشرف اول به حرم را ساعت خلوتی در نظر گرفتیم و به همین خاطر توانستیم داخل حرم با زائران کنار قبور شهدا بنشینیم و زیارت نامه بخوانیم.

زیارت گروهی که تمام شد،جمع متفرق شد و زائرین قصد عزیمت به هتل را داشتند، ولی این سه نفر نشستند و گفتند که برای ما از کرامات امام حسین (ع) بگوئید.

من هم چند کرامت از امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) که نسبت به آن حضور ذهن داشتم بیان کردم .آنقدر مجذوب کرامات اهل بیت(ع) و سیدالشهدا(ع) شدند که حال خوششان سبب جلب نظر مردم شد و مردم با تعجب به اشک ریختن این سه جوان نگاه می کردند و اطراف ما جمع شده بودند .

در کربلا دیگر این سه جوان همه جا همراه ما بودند. گاهی اوقات با حضور آنها و بقیه اعضای کاروان، جلسه پرسش و پاسخ و حلقه معرفت تشکیل می دادیم .هنوز این دوستان جوان به من زنگ می زنند و با هم ارتباط داریم .گاهی اوقات به مسجد ما می آیند و من این تحول را نظر امیرالمومنین علی (ع) به آنان می دانم.

خاطره ای از حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی طلوع، روحانی کاروان مشهد

ارسال نظر