از آرزوی سفر اروپایی تا زیارت عتبات عالیات!/اینجا اتفاق دیگری در حال رخ دادن است

۱۳۹۸/۰۱/۲۰ ۱۴:۲۹:۲۰

خیلی دوست داشتم از کشورهای مختلف آسیایی و اروپایی دیدن کنم، ولی از زمانی که اینجا آمدم کلا تصمیمم عوض شد و متوجه شدم اینجا یک اتفاق دیگری در حال رخ دادن است.

گفتگوی امروز لبیک با یکی از اساتید دانشگاه در نجف اشرف است.وی برای بار دوم است که به عتبات عالیات سفر می کند.زیارت عتبات را آن قدر دلپذیر می داند که آن را بر سایر سفرهای خارجی ترجیح می دهد.می گوید هر موقع که از مسیر خارج و منحرف شدم، با نیرویی باور نکردنی من را به مسیر صحیح و درست زندگی برگرداندند.در ادامه شما را به خواندن این مصاحبه دلنشین دعوت می کنیم.

چه شد که به این سفر معنوی مشرف شدید؟

حدود۱۳ماه پیش بود که برای اولین بار با کاروان عتبات دانشگاهیان به عتبات عالیات مشرف شدم.در سفر اول یک پیوند قلبی در من ایجاد شد که همین دل مشغولی باعث شد تا لحظه شماری کنم که دوباره به این سفر طلبیده شوم.

دلیل انتخاب و تشرف شما با کاروان های عتبات دانشگاهیان به جای کاروان های عادی چیست؟

برنامه ها از نظر محتوایی در عتبات دانشگاهیان نسبت به کاروان های عادی، برتری چشمگیری دارد،به عنوان مثال توضیحاتی که امروز در برنامه زیارت دوره ویژه ، در شهر نجف (که شامل زیارت صافی صفای یمانی، بازدید از بیت امام خمینی (ره) و مقبره علامه امینی)داشتیم نه تنها تکراری و خسته کننده نبود، بلکه جذابیت برایم داشت و متوجه شدم باید به این سفرها بیشتر مشرف شوم تا بتوانم اطلاعات کامل تری را جمع آوری کنم.

با توجه به بالا بودن هزینه سفر عتبات و مشقت این مسیر ، چرا سفرهای خارجی دیگر را انتخاب نکردید؟

من تا قبل از اینکه اولین سفرم را به عتبات مشرف شوم خیلی دوست داشتم از کشورهای مختلف آسیایی و اروپایی دیدن کنم، ولی از زمانی که اینجا آمدم کلا تصمیمم عوض شد و متوجه شدم اینجا یک اتفاق دیگری در حال رخ دادن است.

همه ما در مراسمات مختلف مذهبی مثل ولادت ها و یا شهادت ها وصف این مکان مقدس را شنیده ایم ولی شنیده ها اصلا با اتفاقاتی که اینجا برای انسان می افتد قابل مقایسه نیست.

در روزهای پایانی سفر اول آن قدر این وابستگی و ارتباط قلبی ام با اعتاب مقدسه قوی شده بود که انگار داشتم با قطعه ای از بهشت وداع می کردم. از روزی که از اینجا رفتم لحظه شماری می کردم تا دوباره مشرف شوم و این حس و لذت عجیب را تجربه کنم.

در همان سفر اول، روحانی کاروان ما در فرودگاه امام(ره) به کاروان گفتند«بچه ها سعی کنید کربلایی بمانید. »این حرف برای من جذابیت خاصی داشت و همان زمان تصمیم گرفتم که این فرمایش روحانی کاروان را سرمنشا تمامی رفتارهایم در زندگی شخصی و اجتماعی ام قرار بدهم ، نتیجه و اثر مثبت این کارم را در زندگی روزمره ام به وضوح حس می کنم، به نحوی که هر موقع احساس کردم که از مسیر خارج و منحرف شدم با نیرویی به طور باور نکردنی من را به مسیر صحیح و درست زندگی برگرداندند.

برای نگهداری حال و هوای خوبی که از سفر قبل برای شما به وجود آمد چه کار هایی انجام دادید؟

اول اینکه مطالعه ام را بیشتر کردم.دوم اینکه صحبت های یک سری از سخنرانان که در این زمینه فعالیت دارند را دنبال کردم که این کار باعث شد تا مثبت اندیشی نسبت به آینده در زندگی من بیشتر شود.متاسفانه در شرایط سخت زندگی امروز،تعدادی از هم سن و سال های خودم دچار یک افسردگی و ناامیدی در زندگی شده اند که این هم از ایمان و اعتقاد کم خودمان است،نه خداوند را درست شناخته ایم و نه اصلا می دانیم که چطور باید معبود خودمان را بپرستیم.من سعی کردم که با توسل به ائمه(ع) و توجه به نکاتی که آن بزرگواران برای موفقیت در زندگی فرمودند، درست فکر کردن را بیاموزم که همین قدم بزرگی در زندگی من بود.

ما متاسفانه به صورت طلبکارانه از خداوند درخواست می کنیم و اگر خدا خواسته ما را برآورده نکند خیلی مشوش و ناراحت می شویم که چرا؟ چرا نشد؟همین درست فکر کردن باعث شد تا خیلی آرامش پیدا کنم و بیشتر توکل و تلاش کنم.

وقتی برای اولین بار چشمتان به ضریح امیرالمومنین(ع) افتاد چه حس و حالی داشتید؟

احساس کردم به عمق تاریخ سفر کردم، تاریخی که تمام بدی هایش از بین رفته و فقط خوبی و پاکی وجود مقدس امیرالمومنین(ع) باقی مانده، حس و حال نابی بود که تاکنون آن را تجربه نکرده بودم.

اگر قرار باشد که امیرالمومنین(ع) هدیه ای به شما بدهند، ترجیح می دهید چه باشد؟

دوست دارم من را در مسیر خودشان نگه دارند که تا الان خدا را شکر جز این نبوده است.

تجربه سفر پیاده روی اربعین را دارید؟

نه متاسفانه تا حالا قسمت نشده،ولی معتقدم که برات کربلایم را از پیاده روی میدان امام حسین(ع) تا حرم مطهر شاه عبد العظیم حسنی روز اربعین گرفتم.

توصیه ای به جوانان هم سن و سال خودتان دارید؟

بعد از سفر اولم خیلی تلاش کردم که هر چیزی را که در عتبات دیدم و حس کردم برای اطرافیان و مخصوصا دوستان نزدیکم بگویم. انگیزه و شوق سفر را در برخی ایجاد کردم‌ و به کسانی که از این فضا دور بودند گفتم که در این رابطه مطالعه کنند.

توصیه من به همه این است که حتما به این سفر مشرف شوند و حال و هوای اینجا را برای یکبار هم که شده تجربه کنند ، تجربه سفر به عتبات مصداق همان ضرب المثلی است که می گویند" شنیدن کی بود مانند دیدن"

کلام آخر...

نباید همه مسائل را فقط خلاصه به این دنیا کنیم، کمی باید نگاهمان را گسترده تر کنیم و ببینیم که این عالم صاحب و آقایی هم دارد. آقایی که منتظر ماست تا ما برای نزدیک تر شدن ظهورش قدمی برداریم.

ارسال نظر