۱۳۹۷/۰۳/۲۲ ۰۹:۴۳:۵۰
به همين سادگي چند سال از سفر عمره دانشجویی گذشت.همسفر من چقدر از اون حال و هوا رو با خودت هنوز نگه داشتي؟یادش بخیر !
به همين سادگي چند سال گذشت.همسفر من چقدر از اون حال و هوا رو با خودت هنوز نگه داشتي؟یادش بخیر !
هنوز گریه نا امیدانه تان را آن روز ظهر در صحن مسجد النبی که چشمتان به سمت بارگاه رسول مهربانی ها دوخته شده بود و نای دل کندن از آن مضجع نورانی را نداشتید با تمام وجود حس می کنم . چند قدم برای خروج بر می داشتیم و باز نگاه به عقب و صدای بلند گریه هایتان را .
مُحرم شدن در مسجد شجره و نوای «لبیک اللهم لبیک» حاج آقای کاظمی و مداحی حاج غلام به آن زیبایی و نماز مغرب با مکبری حاج آقا میرزایی و صدای رسایش در مسجد شجره هنوز هم در عمق جانمان است .
لبیک اللهم لبیک...
هنوز هم در گوشم هق هق شبانه شما در اتوبوسی که عازم مکه بودیم پیچیده می شود و چه زیبا کسی آن را تشبیه به شب قبل از عملیات کرده بود .
سجده شکر به حرم امن معبود و سر برداشتن از سجده
و کعبه با آن عظمت رو در روی ما
و ما بودیم و هزاران قافله دل که همراه بود و هزاران آرزو .
چقدر زود گذشت آن خوشی و آن صفا . طواف دسته جمعی مان بر دور کعبه . هنوز در خواب بودیم و خواب
و باز هم خواب.ناگهان از آن خواب خوش بیدارمان کردند . موعد وداع شد . طواف وداع ، جانسوز بود ولی شیرین و امید به برگشتن مجدد !!!؟؟؟
دیروز در دانشگاه بیرجند یاد مراسم قرعه کشی عمره دانشجویی در مسجد امام جعفر صادق(ع) افتادم و با خود فکر کردم چه زود گذشت.به دلم رجوع کردم و اندیشیدم که آیا از آن معنویت،چیزی در وجودم باقی است ؟
دلم هوای مسجدالنبی و بقیع دارد.
دلم نماز می خواهد روبروی حجرالاسود
دلم تلاوت قرآن می خواهد در حرم نبوی
دلم اشک می خواهد در بقیع
دلم برای طواف و سعی و صفا تنگ شده
دلم عمره می خواهد ؛ «عمره دانشجویی »