محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد...

۱۳۹۶/۰۱/۱۵ ۱۲:۵۶:۵۳

محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد، امام نهم شیعیان اثنی عشری است که به امام جواد شهرت دارد. پدر وی امام رضا، امام هشتم شیعیان اثنی عشری است. مادرش سبیکه نام داشت که از خاندان ماریه قبطیه، همسر پیامبر اسلام(ص)به شمار می‌رود. در برخی از منابع نام مادر ایشان خیزران و ریحانه نیز آمده است.[۱]

کُنیه وی ابوجعفر است که معمولاً در روایات تاریخی با عنوان ابوجعفر ثانی ذکر می‌شود تا با ابوجعفر اول یعنی امام باقر(ع) اشتباه نشود.[۲]

محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد، امام نهم شیعیان اثنی عشری است که به امام جواد شهرت دارد. پدر وی امام رضا، امام هشتم شیعیان اثنی عشری است. مادرش سبیکه نام داشت که از خاندان ماریه قبطیه، همسر پیامبر اسلام(ص)به شمار می‌رود. در برخی از منابع نام مادر ایشان خیزران و ریحانه نیز آمده است.[۱]

کُنیه وی ابوجعفر است که معمولاً در روایات تاریخی با عنوان ابوجعفر ثانی ذکر می‌شود تا با ابوجعفر اول یعنی امام باقر(ع) اشتباه نشود.[۲]

مشهورترین لقب وی جواد است و القاب دیگری همچون تقی، مرتضی، قانع، رضی، مختار، متوکل و منتجب را نیز برای آن حضرت برشمرده‌اند.[۳]


ولادت و شهادت

بر اساس گزارش مورخان، امام جواد(ع) در سال ۱۹۵ه‍.ق. در مدینه به دنیا آمد. اما درباره روز و ماه ولادت اختلاف نظر وجود دارد. قول مشهور و منحصر به فرد، دهم رجب است که شیخ طوسی در مصباح المتهجد[۴]نقل کرده است، ولی بیشتر منابع زادروز امام را نیمه رمضان دانسته‌اند.[۵]

امام جواد در سال ۲۲۰ه‍.ق. توسط معتصم خلیفه عباسی در سن ۲۵ سالگی در بغداد به شهادت رسید و در کنار جدش امام کاظم(ع) در شهر کاظمین به خاک سپرده شد.[۶]


همسران و فرزندان

همسران

امام جواد در سال ۲۱۵ه‍.ق. (یا ۲۱۴) با دختر مأمون عباسی به نام ام فضل ازدواج کرد.[۷]این ازدواج بنا بر تقاضای مأمون صورت گرفت که امام(ع) با تعیین مهریه‌ای معادل مهریه حضرت زهرا (س) یعنی پانصد درهم موافقت خود را با این ازدواج اعلام کرد. امام از این همسر خود صاحب فرزندی نشد[۸] و تمامی فرزندان وی از همسر دیگرش بنام سمانه مغربیه، زاده شدند.[۹]

برخی نیز گفته‌اند که هنگام اقامت امام رضا(ع) در خراسان، امام جواد یک مرتبه برای دیدار وی به این منطقه سفر کرد[۱۰]و در همین دیدار بود که مأمون دختر خود را به عقد امام جواد در آورد.

چنانکه ابن کثیر گفته است خطبه عقد امام جواد با دختر مأمون در زمان حیات امام رضا(ع) خوانده شده است ولی عروسی با اذن مأمون در سال ۲۱۵ق. در تکریت بوده است.[۱۱]طبق این سخن منافاتی میان سخن برخی که گفته‌اند ازدواج در سال ۲۰۲ق. بوده و برخی که آن را ۲۱۵ دانسته‌اند نیست ولی با داستان مشهور مناظره یحیی بن اکثم[۱۲] با امام جواد در بغداد چندان هماهنگ نیست.

فرزندان

بنابر نقل شیخ مفید، امام جواد چهار فرزند داشت به نامهای: علی(امام هادی)، موسی، فاطمه و امامه.[۱۳]البته برخی دختران امام را سه تن به نامهای حکیمه، خدیجه و ام کلثوم می‌دانند.[۱۴]


دلایل امامت

امامت امام جواد(ع)، ۱۷ سال یعنی از ۲۰۳ [سال شهادت امام رضا(ع)] تا ۲۲۰ بود. روایات و قرائن زیادی بر امامت وی دلالت می‌کند از جمله: یکی از اصحاب امام رضا از او درباره جانشینش سؤال کرد، حضرت رضا با دست خود به فرزندش ابوجعفر (امام جواد) اشاره کرد که روبرویش ایستاده بود.[۱۵]

در روایت دیگر امام رضا(ع) فرمود: «این ابوجعفر است که به جای خود نشانده و مقام خود را بدو واگذار کرده ام. ما خاندانی هستیم که خردسالان ما از بزرگسالان ارث می‌برند مانند هم.» (یعنی چنانچه بزرگسالان علم را به ارث می‌برند کودکان ما نیز بدون هیچگونه تفاوت علم را از بزرگسالان به ارث می‌برند).[۱۶]

در روایت دیگر ابوالحسن بن محمد (از اصحاب امام رضا) می‌گوید از او شنیدم که می‌گفت: «ابوجعفر جانشین من در میان اهلم هست.»[۱۷]


مولودی پر خیر و برکت

امام جواد(ع) دراواخر عمر امام رضا بدنیا آمد لذا قبل از تولد ایشان و با توجه به اینکه امام رضا فرزندی نداشت برخی از مخالفین درجامعه شبهه افکنده، می‌گفتند: «امام رضا نسلی از خود باقی نمی‌گذارد و سلسله امامت قطع می‌شود و در واقع می‌خواستند این سخن پیامبر اسلام را که گفت: «امامان بعد از من دوازده نفر هستند.» دروغ جلوه دهند؛ چرا که اگر امام رضا دارای فرزند نمی‌شد سلسله امامان در عدد هشت قطع می‌گشت. با توجه به این شرایط وقتی امام جواد دنیا آمد و وی را نزد پدرش آوردند، امام رضا فرمود: «این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکت‌تر از او زاده نشده است.» هم چنین در روایتی که از ابن اسباط و عباد بن اسماعیل نقل شده می‌گویند: «در حضور امام رضا بودیم که ابو جعفر(امام جواد) را آوردند. عرض کردیم: «این همان مولود پر خیر وبرکت است؟» امام رضا گفت: «این همان مولودی است که در اسلام با برکت‌تر از او زاده نشده است.»[۱۸]


مسأله سنّ کم

امام جواد در سنین کودکی یعنی هشت سالگی به امامت رسید و همین مسأله باعث شد تا تعدادی از شیعیان امامت وی را نپذیرفته، فرد دیگری را به عنوان امام انتخاب کنند. تعدادی نیز تا روشن شدن مسأله امامت در سن کودکی سرگردان بودند تا این که مسأله برایشان حل شد سپس به امامت وی باور پیدا کردند.این مسأله یکی از شبهاتی بود که هم در زمان امام رضا و هم در زمان حیات امام جواد از سوی برخی مطرح شد و این دو امام پاسخ‌های قرآنی بیان کردند.یکی از این پاسخ‌ها اشاره به پیامبری حضرت یحیی است که درباره آن قرآن می‌گوید: "ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم."[۱۹]

پاسخ دیگر، سخن گفتن حضرت عیسی در نخستین روزهای تولد بود،[۲۰] آیات ۳۰ تا ۳۲ سوره مریم از زبان عیسی مسیح به این مطلب اشاره می‌کند: "بی‌شک من بنده خدایم، به من کتاب (انجیل) عطا فرموده و مرا در هر جا که باشم وجودی پر برکت قرار داده است، و مرا تا آن زمان که زنده‌ام به نماز و زکات توصیه فرموده و (نیز مرا) به نیکی در حق مادرم سفارش کرده و جبار و شقی قرار نداده است".


شیعیان پس از شهادت امام رضا(ع)

امام رضا در سال ۲۰۳ هجری شهید شد در این هنگام فرزندش، جواد هشت سال بیشتر نداشت که به امامت رسید و این مساله سبب اختلاف میان شیعیان شد بگونه‌ای که برخی از شیعیان به دنبال عبدالله بن موسی بن جعفر، برادر امام رضا رفتند ولی از آنجا که حاضر نبودند بدون دلیل، امامت فردی را بپذیرند تعدادی از آنها سوالاتی را از عبدالله پرسیدند، پس از اینکه او را از پاسخ دادن ناتوان دیدند وی را ترک کردند. برخی از شیعیان نیز به واقفی ها پیوستند، به نظر نوبختی علت پیدایش این اختلاف، همین بود که آنها بلوغ را یکی از شرایط امامت می‌دانستند.[۲۱]

البته بیشتر شیعیان به امامت امام جواد با همان کمی سن، باور پیدا کردند گرچه برخی کمی سن امام را مطرح کردند که امام در پاسخ با اشاره به جانشینی سلیمان از داوود، فرمود: حضرت سلیمان، هنگامی که هنوز کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا می‌برد حضرت داوود او را جانشین خود کرد.[۲۲]

وقتی امام جواد(ع) در سنین کودکی به امامت رسید گروهی از بغداد و شهرهای دیگر در موسم حج به قصد دیدار وی به مدینه رفتند و در خانه امام صادق که خالی بود وارد شده نشستند. در این هنگام عبدالله بن موسی (عموی امام) داخل شد و حاضرین سوالاتی از او پرسیدند ولی عبدالله اشتباه پاسخ گفت لذا شیعیان متحیر و غمگین شدند بعد از لحظاتی امام جواد(ع) وارد مجلس شد و آنها همان سوالات را از وی پرسیدند و او تمامی آنها را جواب صحیح و کامل داد. با شنیدن این جوابها، حاضرین شاد شدند و امام را دعا کرده و ستودند.[۲۳]


امامت

دوره امامت وی معاصر با دو خلیفه عباسی بوده است. اولی آنها مأمون(۱۹۳تا ۲۱۸)است که امام ۲۳ سال از عمر خویش را در زمان خلافت وی گذراند.دومی، معتصم عباسی (۲۱۸ تا ۲۲۷ه‍.ق.) است که ۲ سال حکومت وی مصادف با دوره امامت امام جواد(ع) بود. محل سکونت امام مدینه بود اما بنا به درخواست دو خلیفه مذکور به بغداد مسافرت کرد که سفر وی در زمان معتصم منجر به شهادت او شد. وی یکبار در زمان مأمون در سال ۲۱۴(یا ۲۱۵) به بغداد رفت و پس از توقف کوتاه در آنجا و شرکت در مناظره علمی، به همراه همسرش (دختر مأمون) در زمان فرارسیدن موسم حج به مدینه بازگشت. اما در زمان خلافت معتصم که امام به بغداد رفت، چند صباحی در این شهر ساکن شد و در آنجا مناظرات چندی با علما و فقیهان بنام درباری و غیر آن درباره مسایل مختلف انجام داد.[۲۴]


مناظرات

مناظره در مجلس مامون

یکی از مناظرات مهم امام که در زمان مأمون عباسی در بغداد صورت گرفت با فقیه دربار یعنی یحیی بن اکثم بود. علت وقوع این مناظره، پیشنهاد ازدواج امام با ام فضل از سوی مأمون بود. پس از اینکه سران عباسی از قضیه مطلع شدند به این پیشنهاد مأمون اعتراض کردند؛ لذا مأمون برای به کرسی نشاندن حرف خود به معترضین گفت شما می‌توانید وی [یعنی امام جواد(ع)] را امتحان کنید. آنها پذیرفتند که در قالب مناظره‌ای بین عالم‌ترین‌شان و امام، وی را بیازمایند.

روز موعود فرا رسید. ابتدا یحیی درباره شخص مُحرمی که حیوانی را شکار کرده است سؤال کرد. امام در پاسخ، با طرح وجوه گوناگون مسأله، از یحیی بن اکثم خواست که بگوید منظور وی کدام وجه است. یحیی بن اکثم در جواب درماند و حاضران به حیرت افتادند. سپس خود امام، مسأله را با توجه به تک تک وجوه آن پاسخ گفت. درباریان و علمای عباسی پس از شنیدن جواب کامل امام همگی بر علم و دانش فراوان ایشان اعتراف کردند و مأمون که از انتخاب درست خویش احساس نشاط و شادکامی داشت گفت: خدای را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم همان شد.[۲۵]


مناظره درباره خلفا

امام جواد در مجلسی که در حضور مأمون و بسیاری از فقها و درباریان برگزار شد با یحیی بن اکثم درباره فضایل خلفا(ابوبکر و عمر)به مناظره پرداخت، یحیی خطاب به امام گفت: جبرئیل از طرف خدا به رسولش گفت: از ابوبکر سوال کن، آیا او از من راضی است؟ من که از او راضی هستم، امام پاسخ داد: من منکر فضایل ابوبکر نیستم ولی کسی که این روایت را نقل کرده باید به احادیث دیگری که از پیامبر(ص) وارد شده توجه کند وآن اینکه پیامبر فرمود:هنگامی که حدیثی از طرف من به شما می‌رسد آنرا بر کتاب خدا و سنت من عرضه کنید اگر موافق با آن بود بپذیرید و اگر نبود قبول نکنید زیرا دروغ گویان و جعل کنندگان حدیث زیاد خواهند شد، سپس امام ادامه داد این حدیث با قرآن موافقت ندارد زیرا خداوند در قرآن می‌فرماید " نحن اقرب الیه من حبل الورید" یعنی ما از رگ گردن به شما نزدیکتریم، آیا خداوند از راضی بودن یا نبودن ابوبکر آگاهی نداشت که از او می‌پرسد؟ لذا مطلب شما درست نمی‌باشد.[۲۶]

پس از آن یحیی درباره این روایت سوال کرد " مَثَل ابی بکر و عمر فی الارض کمثل جبرئیل و میکائیل فی السماء "مَثَل ابو بکر و عمر در زمین همانند جبرئیل و میکائیل در آسمان است، امام در جواب فرمود: محتوای این روایت درست نیست زیرا جبرئیل و میکائیل همواره بندگی خدا را نموده و لحظه‌ای مرتکب گناه نشده‌اند در حالی ابو بکر و عمر که پیش از آنکه اسلام بیاورند سالهای طولانی مشرک بوده‌اند.[۲۷]


قطع دست دزد

در زمان سکونت امام در بغداد حوادثی پیش آمد که سبب ترویج جایگاه امامت در بین مردم شد، به عنوان نمونه می‌توان به فتوای امام درباره سارق اشاره کرد.درباره اینکه دست دزد از کجا باید قطع شود بین فقهای درباری اختلاف پیش آمد؛ برخی می‌گفتند از مچ باید قطع شود و برخی دیگر بر قطع از آرنج اعتقاد داشتند. معتصم خلیفه عباسی از امام جواد خواست تا نظر خود را بیان کند.امام پس از اصرار خلیفه گفت: فقط انگشتان دزد قطع می‌شود و بقیه دست باقی می‌ماند. وی دلیل خود را آیه

وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً (ترجمه:و مساجد ویژه خداست، پس هیچ کس را با خدا مخوانید.)[۷۲۱۸]

ذکر کرد. معتصم جواب امام را پسندید و دستور داد تا انگشتان دزد را قطع کنند.[۲۸]


برخورد با فرقه‌ها

اهل حدیث

در عصر امام جواد(ع) نیز همانند سایر امامان فرقه‌هایی وجود داشتند و در عرصه‌های مختلف فعالیت می‌کردند و برای ترویج افکار و عقاید خود در جامعه و دور کردن شیعیان از عقاید اصیل خود تلاش می‌کردند. از جمله این فرقه‌ها اهل حدیث بودند که مجسمی مذهب بوده و خدا را جسم می‌پنداشتد. امام جواد برای حفظ کردن عقاید اصیل شیعه، ارتباط با آنها نهی کرد و فرمود که شیعیان پشت سر آنها نماز نخوانند و به آنها زکات پرداخت نکنند.[۲۹]


واقفیه

واقفیه از دیگر فرقه‌های فعال عصر امام جواد است که بر امامت موسی بن جعفر توقف کرده و امامت امام رضا را قبول نکردند، وقتی از امام جواد درباره نماز خواندن پشت سر واقفی مذهبان سوال شد آن حضرت در جواب، شیعیان را از این کار نهی کرد.[۳۰]

زیدیه

از گروه‌های دیگر عصر امام زیدیه است که از شیعه دوازده امامی منشعب شده بود دشمنی زیدیه با امامیه و طعن آنها به امامان سبب موضع گیری تند ائمه بویژه امام جواد در قبال آنها شد. مثلاً حضرت مصداق آیه وجوهٌ یومئذ خاشعه عاملة ناصبة را زیدیه دانسته و آنها را همردیف با ناصبیان می‌داند.[۳۱]


ارتباط با شیعیان

امام جواد با نصب وکیلهایی در مناطق مختلف جهان اسلام، با شیعیان در ارتباط بود، اینکه چرا وی به صورت مستقیم با شیعیان در ارتباط نبود و از وکیل استفاده می‌کرد چند علت داشت، یکی اینکه امام تحت کنترل و مراقبت شدید دستگاه حاکم بود، دیگر اینکه حضرت می‌خواست برای امر غیبت زمینه سازی کند.

امام در سرزمینهای اسلامی وکیل یا وکیلهای جداگانه‌ای داشت از جمله در بغداد، کوفه، اهواز، بصره، همدان، قم، ری، سیستان و بُست.[۳۲]

همچنین ارتباط شیعیان با امام، از طریق نامه نگاری نیز بود (ر.ک:توقیع). بسیاری از معارف و مطالبی که از آن حضرت باقی مانده، در نامه‌های وی به شیعیان مندرج است[۳۳]شیعیان در نامه هایشان سؤالات خود را، که بیشتر در مسائل فقهی بود، طرح می‌کردند و امام به آنان پاسخ می‌داد. در اغلب موارد نام و نشان کسی که امام به او نامه نوشته، مشخص است.[۳۴]در مواردی هم نویسنده نامه مشخص نیست.[۳۵]

در موسوعه الامام الجواد،[۳۶]به جز پدر و پسر امام، نام و نشان ۶۳ تن از افرادی که حضرت با آنان مکاتبه داشته، از مجموع منابع حدیثی و رجالی گرد آمده است، البته برخی از نامه‌ها در پاسخ به گروهی از شیعیان نگاشته شده است.[۳۷]

حضرت جواد چندین نامه به کارگزاران خود در شهرهای مختلف همانند همدان و بُست نوشت و برخی از شیعیان ایران نیز به دیدار امام در مدینه رفتند، این‌ها علاوه بر دیدار‌های است که در ایام حج بین امام و شیعیان صورت می‌گرفت.[۳۸]


احادیث امام

با توجه به اینکه امام جواد(ع) در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید و از طرفی تحت کنترل و فشار دستگاه حاکم بود لذا فرصت زیادی برای ترویج احکام و عقاید شیعی پیدا نکرد. اما در همین فرصت اندک و در شرایطی که از سوی حاکمیت بوجود آمد، وی در تربیت شاگردان و بیان احادیث در مسائل فقهی، تفسیری، عقیدتی، دعا و مناجات، تلاش زیادی انجام داد. آنچه که امروزه از این دوره به دست ما رسیده است حدود ۲۵۰ حدیث در زمینه‌های مختلف اسلامی است.[۳۹]


فضائل و مناقب

اجابت دعای امام(ع)

داوود بن قاسم می‌گوید: «روزی با حضرت جواد به باغی رفتیم. به او گفتم: «فدایت شوم! من به خوردن گل حریص هستم. دعایی درباره من بفرمایید!» (که این عادت از من دور شود) حضرت پاسخی نداد و پس از چند روز بدون مقدمه فرمود: «ای ابا هاشم! خداوند خوردن گِل را از تو دور ساخت.»، ابو هاشم گوید: «از آن روز به بعد چیزی در نزد من بدتر و مبغوض‌تر از گل نبود.»[۴۰]


بارور شدن درخت

در سفر بازگشت امام جواد(ع) از بغداد به مدینه، گروهی از مردم برای خداحافظی، امام را تا خارج شهر بدرقه کردند، هنگام نماز مغرب به محلی که مسجد قدیمی داشت رسیدند، امام به آن مسجد رفت تا نماز بخواند، در حیاط مسجد درخت سدری بود که تا آن زمان میوه نداده بود. آن حضرت آبی خواست و در کنار آن درخت وضو گرفت و نماز را به جماعت اقامه کرد و پس از نماز سجده شکر بجا آورد. آنگاه با مردم خداحافظی کرد و رفت.فردای آن شب درخت به بار نشست و میوه خوبی داد مردم از این موضوع بسیار تعجب کردند. از مرحوم شیخ مفید نقل کرده‌اند که سالها بعد خود این درخت را دیده و از میوه آن خورده است.[۴۱]


شهادت

معتصم، خلیفه عباسی، امام جواد(ع) را از مدینه به بغداد فراخواند. امام در روز ۲۸ محرم ۲۲۰ق. وارد بغداد شد و در ماه ذی قعده همین سال در بغداد درگذشت.[۴۲]

روز و ماه وفات وی، در برخی منابع، پنجم یا ششم ذیحجه[۴۳] و در برخی دیگر آخر ذیقعده[۴۴] آمده است.

درباره علت شهادت گفته شده قاضی بغداد ابن ابی دُواد در نزد معتصم خلیفه عباسی سخن چینی کرد و دلیل آن هم پذیرفته شدن نظر امام درباره قطع دست سارق بود که این امر باعث شرمندگی ابن ابی دُواد و بسیاری از فقیهان و درباریان شد. پس از تاثیر پذیری خلیفه از این سخنان قاضی، وی تصمیم به قتل امام گرفت در حالی که امام ۲۵ سال بیشتر نداشت. معتصم نیت خود را توسط منشی یکی از وزیرانش عملی ساخت و امام را مسموم کرده به قتل رساند.[۴۵]البته برخی معتقدند که امام به وسیله ام فضل دختر مأمون مسموم شد.[۴۶]

شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ق) می‌گوید: «هرچند عده‌ای گفته‌اند که امام جواد(ع) با سم درگذشته است؛ اما این مطلب برای من ثابت نشده است که بتوانم بدان شهادت بدهم.» اما مسعودی (متوفای ۳۴۶ق) می‌گوید: «معتصم و جعفر بن مأمون (برادر ام الفضل همسر امام جواد) دائماً در اندیشه کشتن امام جواد(ع)بودند. با توجه به اینکه امام جواد از ام الفضل فرزندی نداشت و فرزندش علی از همسر دیگرش بود، جعفر خواهرش ام الفضل را تحریک کرد که او را مسموم نماید. بدین طریق سمی را در انگور نهادند و امام از آن خورد.» مسعودی در ادامه نوشته است که‌ام الفضل پس از آن، پشیمان شد و می‌گریست و امام او را نفرین کرد و این نفرین به وقوع پیوست و سرانجام ام الفضل به مرضی سخت مبتلا شد.[۴۷]




پی نوشت:

  1. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۱۵و۴۹۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۵۰، ص۱.
  2. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۱۵و۴۹۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۵۰، ص۱.
  3. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۷۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۵۰، صص۱۲-۱۳.
  4. (ص۸۰۴ـ۸۰۵/فضل بن حسن طبرسی،۱۴۱۷؛ص۱۲۸.
  5. برای نمونه رجوع کنید به سعدبن عبداللّه اشعری ؛ص۹۹/دلائل الامامه، ص۳۸۳.
  6. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب،ج۴،ص۳۷۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۵۰،صص۱۲-۱۳.
  7. طبری، این ازدواج را در سال۲۰۲ق می‌داند. طبری، ج۷، ص۱۴۹.
  8. ابن شهرآشوب،همان،ج۴،ص۳۸۰.
  9. قمی، منتهی الامال، ج۲، ص۲۳۵.
  10. ابن فندق، تاریخ بیهق، ص۴۶.
  11. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۰، تحقیق و تدقیق و تعلیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی،۱۴۰۸ق./۱۹۸۸م.، ص۲۹۵.
  12. خلاصه این مناظره در ادامه آمده است.
  13. مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۸۴.
  14. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴،ص۳۸۰.
  15. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۶۵.
  16. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۶۶.
  17. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۵۸۶.
  18. مجلسی، بحارالانوار، ج۵۰، صص۲۰و۲۳و۳۵.
  19. مریم آیه۱۲.
  20. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۸۲.
  21. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب،ج۱، ص۳۸۲.
  22. نوبختی، حسن بن موسی، ص۸۸.
  23. طبری، دلائل الامامة، ص۲۰۴تا۲۰۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۵۰، ص۹۸تا۱۰۰.
  24. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۸۰.
  25. طبرسی، احتجاج، صص۴۴۳و۴۴۴؛ المسعودی، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب علیه‌السلام، صص۱۸۹-۱۹۱.
  26. طبرسی، احتجاج، ج۲، ص۴۷۸.
  27. طبرسی، احتجاج، ج۲، ص۴۷۸.
  28. عیاشی، کتاب التفسیر، ج۱،صص۳۱۹و۳۲۰و مجلسی، بحار الانوار،ج۵۰،صص۵و۶.
  29. شیخ صدوق، التوحید، ص۱۰۱.
  30. شیخ طوسی، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۷۹به نقل از حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۴۹۰.
  31. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۲۲۹.
  32. جاسم، حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۷۹.
  33. ر.ک: جعفریان، ص۴۸۹.
  34. برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج۳، ص۳۹۹، ج۴، ص۲۷۵،۵۲۴، ج۵، ص۳۴۷؛کشّی، ص۶۱۰-۶۱۱.
  35. موسوعه الامام الجواد، ج۲، ص۵۱۵ـ۵۲۱.
  36. ج۲، ص۴۱۶ـ۵۰۸.
  37. برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج۳، ص۳۳۱،۳۹۸، ج۵، ص۳۹۴، ج۷، ص۱۶۳؛ کشّی، ص۶۰۶،۶۱۱.
  38. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، صص۴۹۲و۴۹۳.
  39. عطاردی، همان، ص۲۴۹.
  40. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۵۸۶.
  41. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۹۰؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۷۸؛ فتال نیشابوری، همان، ص۲۴۱و۲۴۲.
  42. المفید، الارشاد، قم: سعید بن جبیر،۱۴۲۸ق.، ص۴۸۱.
  43. ابن ابی الثلج، ص۱۳.
  44. سعدبن عبداللّه اشعری ؛ ص۹۹/فضل بن حسن طبرسی،۱۴۱۷، ج۲، ص۱۰۶.
  45. عیاشی، همان، ج۱، ص۳۲۰.
  46. عاملی، همان، ص۱۵۳.
  47. المسعودی، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب علیه‌السلام، ص۱۹۲.

ارسال نظر