ادب تشرف به محضر ائمه علیهم السلام۳

آداب موقع زیارت

1.حضور قلب

از آداب معنوی موقع زیارت، حضور قلب است. توجه قلبی دائم یا احساس حضور دائمی، در محضر یاری که بر قلب ما بیشتر از ظاهرمان آگاه است و بر آن توجه دارد می تواند همچون اِکسیری که مس را طلا می کند، زیارت معمولی ما را به عروج ملکوتی و تعالی نورانی و عرفانی مبدل سازد و به جای پر کردن جامی تنگ، دریایی وسیع از معرفت و وصال را بر روح ما به ارمغان آورد.

حضور قلب یا توجه دل به خدا در همه عبادات مهم ترین راز قبولی آنها است. این امر در عبادات مهم همچون نماز اهمیت فوق العاده پیدا می کند تاآن جا که می توان گفت: حقیقت نماز که گفتگوی بنده با خداست همان توجه قلب است و همان مقدار نماز محسوب شده قبول می گردد. و مابقی، پوسته ای تو خالی و لباسی بی تن و روح است که پیچیده شده، بر سر غافل کوفته می شود.

گفتگوی زائر با امام نیز همین ادب را می طلبد که موقع ارتباط قلبی و حقیقی دو روح و جان، تنها رشته ارتباط همان توجه قلب است و بی حضور و توجه دل، هیچ ارتباط حقیقی صورت نمی گیرد.

مادامی که قلب و روح زائر با امام است و رو به امام دارد، امام نیز رو به او می نماید و به درد دل او گوش جان می سپارد و با قدرت اراده خویش در جان او تصرف می نماید و کلمه کلمه گفتار او، با لحظه لحظه توجه و رأفت امام همراه می گردد.

اگر شما با کسی در حال صحبت باشید و در وسط حرف زدن، روی از او برگردانید و با دیگران مشغول صحبت گردید، او را از خود می رنجانید. هنگام زیارت باید با حضور قلب، زیارت نامه خواند و مشغول دعا شد.

2.مِدحَت به قدر معرفت

اگر بر مردم عامی شعری در اوج بلاغت و فصاحت و حاوی تمام ریزه کاری ها و فنون ریز صناعت ادبی، بخوانی،جز کسالت بر او نخواهد افزود، آن چه برای او قابل فهم و درک است اشعاری عامیانه و گویای زبان حال اوست و بس.از این رو اشعار عامیانه در میان عوام رواج دارد و بر عکس این قضیه نیز صحیح است. یعنی اگر نزد شاعر، شعر عامیانه و خالی از لطایف ادبی قرائت کنی او را زجر داده ای.

در انتخاب زیارت نامه نیز هر فردی باید معیار گزینش را، میزان درک و معرفت خویش و تناسب حال فعلی و کشش و جذبه درونی خود قرار دهد. اگر زائر در اوج درک و علم سیر می کند، بهتر است زیارتنامه های مفصل و دارای مضامین عالی و ناب و ژرف را برگزیند و بر زبان جاری سازد؛ زیارتنامه هایی مانند زیارت جامعه کبیره؛ زیارت رسول الله صلی الله علیه و آله از راه دور، زیارت ناحیه مقدسه، دعای عالیة المضامین، زیارت جامعه ائمة المؤمنین، زیارت ششم و هفتم مطلقه امیرالمؤمنین، زیارت امیر المؤمنین در روز غدیر خم و زیارت عاشورا با دعای علقمه و... در هر فرصتی یکی از آن زیارات را می توان زمزمه کرد تا همواره در گلستان معارف و باغ های معرفت سیر نمود و همواره از گلها و میوه های تازه و جالب بهره مند شد.

بر اوج معنی بال و پر بگشودن اولی است

راه خدا با معرفت پیمودن اولی است

گر گنج معنا بر لب و، خواندن نشان است

آن وقت نام تو ز نام عاشقان است(22)

برای افراد کم سواد، اگر خواندن زیارتنامه های مفصل و بلند معنا، کسل کننده و ملال انگیز باشد و نتوانند جان خود را با روح عالی زیارت نامه پرواز دهند، بهتر است یکی از ادعیه پر محتوا و کوتاه را انتخاب نمایند مثل دعای توسل، که با مضامین ساده و سازنده تألیف یافته و با تکرارهای لازم روح او را پرورش می دهد و اوج حالات معنوی و شدت توسل را همراه دارد و معانی آن بعد از چند بار تکرار محفوظ می گردد. از این رو، زیارت نامه های زیادی در مورد حضرت سید الشهداء، توسط ائمه علیهم السلام انشا شده است که برخی از آنها یک سطر بیشتر نیست و برخی زیارت نامه ها بیش از 30 صفحه است که در کتاب وزین و ارزشمند «کامل الزیارات» نقل شده است. و این به سبب اختلاف مرتبه علم یا درک مخاطب است و هرکس باید متناسب علم، درک و معرفت و حال فعلی خویش؛ ترجمان زبان حالش را دریابد و آیینه درونش قرار دهد و بر محضر امام عرض ادب و معرفت صادقانه نماید. رعایت این نکته لطیف بر میزان صداقت در گفتار و زیارت می افزاید و با ایجاد مطابقت بین گفتار و حال، نسیم معنوی و ارتباط و استفاده روحی را مُیسّر و دو چندان می کند، اهل شعر گاه یک زیارت نامه را با یک بیت عرضه می دارند و اهل سوز یک مثنوی سخن را در یک لحظه بارش اشک بیان می کنند.

کیفیت

در زیارت باید به کیفیت آن پرداخت، نه به کمیت آن. اگر زائر یک سلام با حال و با معرفت ارزانی بدارد، بهتر از صد دوره دعای مفصل و زیارت نامه طولانی است که بدون معرفت خوانده شود. امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس دو رکعت نماز بخواند که بداند چه می گوید: بر می گردد در حالی که بین او و خدا، گناهینمانده است.(23)

و اگر با حفظ کیمیای کیفیت، کمّیّت نیز افزایش یابد نورٌ علی نور خواهد بود و این دو همدیگر را یاری و ازدیاد خواهند بخشید.برخی که کمیت را در زیارت برگزیده اند، بر خود فشار می آورند تا برخی دعاهای طولانی را، ولو در حال کسالتِ ملالت بار، به اتمام برسانند، که باید گفت خواندن زیارت نامه؛ زمزمه معرفت، عرضه محبت، کسب عرفان، تعمیق باور و غلیلان احساس است و مربوط به روح و احساس و حال و معناست و بی توجه، حاصل نمی گردد. پس نباید خویش را خسته کرد. قرائت بی روح دعا و زیارت نامه، معنا و روحانیت قلب را می خشکاند و دل را زیارت زده می کند و در لایه های درونی وجود، خستگی و دل زده گی ایجاد می نماید.گاه غفلت از این نکته و تحمیل و فشار مقطعی بر نفس، انفصال و جدایی طولانی بعدی را در پی خواهد داشت. از این رو حضرت امام حسن عسکری علیه السلامفرمود: «موقع ادبار دل، نافله و مستحبات را بر آن تحمیل نکنید و به واجبات اکتفا نمایید»(24).

جا دارد بحث دیگر مطرح شود و آن رمز و راز ایجاد کیفیت و حال در هنگام زیارت است. چند مطلب برای دستیابی به کیفیت در هنگام زیارت باید مورد توجه قرار گیرد:

یکی تقوا در جزئیات است، تقوا در جزئیات کلید عنایات معصوم است و تقوا در مقدّمات، رمز حال است و عنایات، رعایت نکات ریز اسلامی در معاشرتها با نزدیکان، همسر و بچه، راننده ماشین، خدمتکار منزل و... تشکر امام را در قالب عنایتِ حال، ایجاد توجه قلبی و شور، عطای حال گریه و عبادت، رفع حاجت و امثال آن در پی دارد.

مطلب دیگر، آرام نشستن در محضر امام است. که زائر، قلب و خیالات خود را از دنیا و توجه به دنیا و کارها و خاطرات دنیائی باز دارد و کمی آرامش روحی در قلب طوفانی دنیا زده ایجاد نماید.

در صورت نشستن در پرتو حضور امام، روح آرام می شود، و اگر انسان متوجه باشد و خود نیز تلاش کند تا روح را آرام کند و از توجه به دنیا باز دارد، این آرامش زودتر حاصل می شود.

و ایجاد آرامش درونی در حرم مساوی با دریافت فیض، نورانی شدن درون، فرو ریختن باران رحمت و عنایت امام بر جان زائر می گردد.

مطلب بعدی استفاده از موقعیت بی مثال یعنی حریم امام است. چون حریم امام آثاری دارد که کیفیت مطلوب در آن جا زودتر حاصل می شود.

چون شیطان در حریم امام جولان ندارد و در آن جا زائر از وسوسه این دشمن در امان است. لذا نماز و عبادت در حریم امام، غنیمت است و سلامت از چنگ این دشمن پر کینو پر قدرت و خنّاس، در آن جا حاصل است. اندکی قبل از زیارت، خود را در محضر امام آرام نماییم و با یاد خدا و حجّت خدا، تمرکز و آرامش قلبی در خویش ایجاد کنیم. از این رو، در آداب زیارت فرموده اند که موقع حرکت به سوی حرم نیز، ذکر خدا بر قلب سایه افکنده، گامها کوتاه، آرام و با وقار برداشته شود و قلب خاضع و خاشع به سوی محضر سراسر عظمت و تجلی جلال الهی رهسپار گردد تا این آرامش و حضور حتی قبل از رسیدن به محضر امام حاصل شده باشد. بگذریم از آنانی که دائم در محضر یار هستند و لحظه ای غفلت نمی کنند.

از یک شیعه با معرفت پرسیدم «مشهد که رفته بودی چه خبر بود؟ گفت: خدا آن جا هم بود!» یعنی همیشه در محضر خداست و در قم و مشهد و هر جای دنیا جز به خدا توجه نمی کند و واقعاً غیر خدا را از جان و دلش بیرون ریخته است. وقتی دیگر از او پرسیدم: آیا در اعتکاف شرکت داشتی؟ جوابی داد حاکی از این که قلب من همیشه معتکف است. روزی می گفت: فرزندم حسین را بیش از 12 سال بود ندیده بودم (به علت تحصیل در خارج) روزی یک راننده تاکسی را دیدم که دقیقاً شبیه او بود و لحظه ای دلم پیش او رفت!شب در خواب امام حسین علیه السلام به من فرمود: فلانی امشب دلت از پیش ما رفت! من عرض کردم، چه کنم بچه ام است و لحظه ای چنین شد. آقا فرمود: به هر حال امروز دلت پیش ما نبود!» آری عارفان واقعی اهل بیت علیهم السلام به زیبایی به او دل بسته اند و صادقانه به این حدیث حاوی عالی ترین مضمون عرفانی عمل نموده اند که امام صادق علیه السلام می فرماید: «القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله»(25) قلب حرم خداست پس در حرم او، غیر خدا را جا مده. این کار با گریه بر حسین علیه السلام زودتر از هر ذکر و عبادتی حاصل می گردد؛ چون نام و یاد حجت خدا برترین ذکر خداست.

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

دیو چو بیرون رود فرشته در آید

و راه های حصول کیفیت و توجه به امام زیاد است که «ان تتقوا الله یجعللکم فرقاناً»؛ اگر حفظ حرمت الهی نمایید خداوند قدرت فرق گذاری و فهم بهشما می دهد.

خوردن مال حلال، سراسر شور وعشق و حال، بار می آورد.خوردن مال شبه ناک، باعث حالی کسالت آور و بر زبان راندن سخنان زائد و بی فایده و کدر شدن قلب و آلوده شدن دل و خاموشی نورانیت قلبی و دوری معنوی پیدا کردن از محضر نور محض امام خواهد شد. خوردن مال حرام سراسر ظلمت می آورد و شهوت می زاید و شوق گناه می انگیزد و حال توجه به حق را می گیرد و قلب را کور می سازد و دل را از پرتو نور و صفا و جلا و ضیا خاموش می گرداند. پرخوری نیز ظلمت آور و حجاب افزاست و کم تر از مصرف شبه ناک نیست. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دورترین حال بنده از خدا وقتی است که شکمش پر باشد. (26)

امام صادق به حفص بن غیاث فرمود: «ابلیس روزی برای حضرت یحیی ابن زکریّا علیه السلام ظاهر شد در حالتی که از او همه جور اشیاء آویزان بود!

یحیی علیه السلام گفت: اینها چیست؟ ابلیس گفت: اینها شهوت هایی است که با آنها فرزند آدم را صید می کنم. گفت: آیا چیزی از آنها برای من هم هست؟ گفت: گاهی می شود که از غذا، سیر شده ای و همین سیری، سنگینی آورده و از نماز، تو را باز داشته است.

یحیی گفت: (عهد می کنم) بر خداست به گردن من که شکم خود را هرگز از غذا پر نکنم.

و ابلیس گفت: (من نیز عهد می کنم) بر خداست به گردن من که، دیگر هیچ مسلمانی را نصیحت نکنم!

و امام صادق علیه السلام در ادامه فرمود: ای حفص ؛ (ما نیز عهد بسته ایم که) برای خدا بر گردن جعفر علیه السلام و آل جعفر علیه السلام حق واجب است که هرگز شکم خود را از غذا سیر نکنند و بر خداست به گردن جعفر علیه السلام و آل جعفر علیه السلام که برای دنیا هرگز عمل نکنند»(27).

و حضرت داود فرموده است: صرف نظر کردن از یک لقمه، با وجود احتیاج به آن، نزد من از بیست شب، شب زنده داری (و عبادت) دوست داشتنی تر است(28).

اندرون از طعام خالی دار

تا در او نور معرفت بینی

تهی از حکمتی بعلت آن

که پری از طعام تا بینی

برای دریافت نورانیت و روحانیت بیشتر از محضر مبارک امام علیه السلام باید با شکمی خالی و در صورت امکان با حال روزه، به محضر او بار یافت. در حال گرسنگی و خالی بودن شکم، زودتر حالات نورانی در انسان ایجاد می شود و اوج می یابد و شدت می پذیرد. این از پایه های اساسی اهل سلوک و ولایت در راه پویش صراط عرفانی است و روایات بسیار زیادی بر این امر توصیه و تشویق نموده است.

کنترل زبان از تکلم به حرفهای حرام مثل غیبت،تهمت، مسخره کردن دیگران، اذیت و آزار مسلمین، طعنه و شماتت، خیانت، شایعه پراکنی، دروغ، آبروریزی، بدعت، تحریف، افترا و امثال آن، باعث پاکی قلب و حضور نورانی در محضر امام و پذیرفتن قلب پاک و سلیم می شود. بی مبالاتی در حرف زدن، به ویژه حرف های

گناه آلود باعثخشم و غضب امام می شود و هرگز چنین فردی در محضر روحانیت و نورانیت مالک ملک و ملکوت پذیرفته نمی شود و مورد لطف قرار نمی گیرد. و چنین فردی اگر انتظار نوازش نسیم رحمت امام و وزش باد عنایات رحیمانه و ویژه امام بر جان خویش را دارد، از عقل معیوب برخوردار است. امام از بار گناه او می کاهد و با عنایات خویش کمی جان او را سبک می نماید و در اثر کم شدن و سوختن گناهان، حال ظلمانی و گرفته او اندکی روشنی و صفا می یابد. اما انتظار ایجاد حالاتی مثل حالات اولیاالله و پاکان از چنین فردی، انتظار بی جاست و اعمال و دروشده های غربال او، مانع بهره وری از فیض می باشد، «و انّک لا تحتجب عن خلقک الّا أن تحجبهم الاعمال دونک»؛(29) تو از مخلوقات خویش را نمی پوشانی مگر این که اعمال، آنها را از تو دور می سازد و پوشیده در حجاب نگه می دارد.

تکلم به حرف های بی فایده و لغو و لهو نیز آثار ظلمت آور و قساوت بار به بار می آورد. پرحرفی، مشغولیت و مسئولیت می آورد و سنگینی معنوی در پی دارد. عارفان که سخنان حکمت آمیز و صواب می گویند نیز به شدت مواظبت می نمایند و بسیار محتاطانه و با دقت حرف می زنند، آن هم کلماتی کوتاه، رسا، جامع، کامل و مانع از لغو. حرف زدن آدابی چون زیارت دارد، چون زیارت حرف زدن با امام است و آداب زیادی دارد.

حفظ گوش از شنیدن کلام گناه آلود و شبهه ناک و بیهوده دیگر زمینه پاکی روح و رمز حضور نورانی پیدا کردن در محضر امام است. هر چه به مادیات و لذت های دنیایی کمتر توجه کنیم، باعث تضعیف قوای مادی و جسمی می شویم و موجب افزایش قوا و صفای توانهای روحی و ملکوتی خویش خواهیم گشت.

خودشکنی در مقابل حجّت خدا

«إنَّ الّذین کَذَّبُوا بَآیاتِنا وَاسْتَکْبَروا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أبْوابُ السَّماء»(40 / اعراف).

همانا، کسانی که به آیات خدا تکذیب کردند و در مقابل آن استکبار ورزیدند، برویشان درگاه های آسمان گشوده نمی شود.

حضرت علی علیه السلام فرمود: «ما لِلّه آیَةٌ هی اکبرُ مِنّی»(30).

خداوند آیه بزرگتر از من ندارد. پس تکبّر در مقابل آیات الهی یعنی تکبّر در مقابل ائمه علیهم السلام که بزرگترین نشانه و آیت عظمای خداوند هستند.

امام صادق علیه السلام فرمود: «ألآیاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَالنُّذُرُهُمُ الأنْبِیاءُ»(31).

آیات، ائمه هستند و نُذُر، پیامبران هستند.

پس آیات خدا، ائمه هستند و استکبار در مقابل آن ها: تکذیب خداست و باعث بسته ماندن درهای آسمانی می گردد.

خودشکنی در مقابل عظمت و کبریای الهی، اولین، اساسی ترین و مهم ترین ملاک بندگی، و تقرّب است.

شیطان استکبار کرد و رانده شد و کافر گشت «أبی واسْتَکْبَرَ وَ کان مِنَ الکافرین»(32).

استکبار درمقابل بزرگان و اولیاء درگاه الهی نیز مثل تکبردر پیشگاه خداست.

شیطان شش هزار سال خدا را در روی زمین(33) و در آسمان در جایگاه امامت جماعت ملائکه عبادت کرد و به خودشکنی و سجده در پیشگاه خداوند پرداخت، اما در مقابل خلیفه خدا حضرت آدم «علی نبیّنا و آله و علیه السلام» تکبر کردو با این کار امر خدا را نپذیرفت و از رحمت خدا دور گشت.

«وَ اِذا قُلْنا لِلْمِلائِکَةِ اسْجُدوا لِآدَمَ فَسْجُدُوا اِلّا اِبْلیسَ أبیوَ اسْتَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»(34).

همین قصه در مورد مسئله مهم ولایت جاری است، ای بسا افراد زیادی که در مقابل وحدانیّت الهی سر به سجده می سایند، ولی در مقابل رسالت نبی آخر و خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله تکبر کرده و از راه مستقیم منحرف می گردند. مثل اهل کتاب، که خدا را قبول دارند ولی پیامبرصلی الله علیه وآله موعود را تکذیب کردند.

و برخی در مقابل همه آیات توحید و تمام انبیاء سرخم کرده و به حقانیت آنها اعتراف می کنند. امّا نوبت به ولایت اهل بیت که می رسد، همان قصّه ابا و تکبّر ابلیس در اعمال این ها تکرار می شود و در مقابل خلیفه بر حق حضرت محمدصلی الله علیه وآله تکبّر می ورزند و از درگاه الهی، ابلیس وار رانده می شوند.

جای سؤال اینجاست که چرا جمع کثیری از مردم به توحید یا به توحید و نبوت اقرار می کنند ولی در مورد ولایت اهل بیت علیهم السلام متزلزل می گردند؟!

نکته های لطیف و مهمی در این مورد موجود است. قبول ولایت سنگین تر و سخت تر از قبول توحید و نبوّت است. و از این رو «أمانت» و «صلاة» در قرآن به ولایت، معنی شده است که هر دو را قرآن سنگین معرفی کرده است: «انّا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً».(35) ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم و همگی از تحمّل آن ترسیده و سرباز زدند و انسان آن را قبول کرد، همانا انسان ظَلُوم و جَهُول است». بار امانت در احادیث به ولایت و نماز معنی شده است. که آسمان و زمین و کوه ها به خاطر سنگینی آن، از قبول سرباز زدند.

در آیه شریفه «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْر وَ الصَّلوةِ وَ انَّها لکَبیرةٌ الّا عَلَی الْخاشِعینَ».(36) یعنی کمک بگیرید از صبر و نماز و آن [نماز] هر آینه سنگین و بزرگ است مگر بر خاشعین. نماز در این آیه سنگین و بزرگتر از صبر شمرده شده است به دلیل ضمیر «ها»که مفرد است به نماز برمی گردد ؛ در احادیث، نماز به ولایت معنی شده است.

حال می پرسیم: چرا قبول ولایت سنگین است؟!

در جواب باید گفت: ولایت جان و شیره توحید و حقیقت بندگی است و لذا تحمّل آن و سلوک بر مبنای دستورات و سیره ولی اعظم خدا بسیار دقیق و سخت تر است چون دایره امر و نهی در زبان ولی خدا تنگ تر می گردد و همراهی با ولی مستلزم پیروزی در امتحانات سنگین تری است. امتحان یاران ولیّ بسیار سنگین تر است تا آن جا که مؤمنان به رسول، بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله با مشاهده شَبَه تیره، وحشتناک و کولاک «دهشتناک امتحان ولا بر در خانه زهرا علیها السلام، همگی مرتد شدند الّا سه نفر «ارتَدَّ الناس بعد النبی الّا ثلاثه»(37).

آری؛ همگامی با ولایت می طلبد که در جنگ با ناکثان و قاسطان و مارقان با صلابت و مالک اشتر وار، ثابت قدم بمانی و زبیر گونه نلغزی!

همگامی با ولایت آنچنان سنگین است که برخی از پیروزمندان عرصه های خونین بدر و احد در کولاک صفین منشق شدند و پا در گل نهروان ماندند!

آری ؛ «نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید» . و در رؤیائی با ولایت، نفاق می بالد، فتنه ها نمایان می شود و غربال حوادث به کار می افتد و اینجاست که خودشکنی در مقابل ولیّ، که محسوس ترین و عینی ترین اسوه و مَحَک توحید است، سخت تر می گردد و مَوالیان موحّد کم می گردد.

پس قبول ولایت، بالاترین مصداق قبولی در امتحان توحید است و اگر کسی با ملاک ولایت محک خورد در آخرین و مهم ترین مرحله امتحان توحید قبول شده است. از این رهگذر در مجامع معرفتی و منابع دینی، ولایت مهم تر از توحید دانسته شده است. چون ولایت، معنی و جان و شیرازه توحید است و حقیقت توحید و لُبّ بندگی فقط با قبول ولایت تحقق می یابد.

اکنون به چند روایت در این زمینه توجه فرمائید:

سعید بن جُبیر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: «جحود نعمة الله کفرٌ و جحود نعمة نبوّتی کفرٌ و جحود نعمة ولایة علی کفرٌ لِأَنَّ التَّوحید لا یُبنی الّا علی الولایة(38)»

«انکار نعمت خدا کفر است و انکار نعمت نبوّت کفر است و انکار نعمت ولایت علی علیه السلام کفر است چون توحید جز بر پایه ولایت استوار نمی شود».

شافعی در مناقب خود از ابوذر نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من ناصَبَ عَلیاً الخلافةَ بَعدی فهو کافر(39)». هر کس بعد از من در مورد خلافت با علی علیه السلام دشمنی کند او کافر است.

این حدیث را نیز اهل سنّت نقل کرده اند: زمخشری روایت می کند که خداوند متعال در حدیث قدسی فرمود: «لَأدْخُلُ الجنّةَ من اطاعَ عَلیّاً و ان عَصانی و أدْخِلُ النّارَ مَنْ عَصاهُ وَ انَ أطاعَنی(40)».

«هر آینه داخل بهشت می گردانم کسی را که از علی علیه السلام اطاعت کند اگر چه مرا نافرمانی کرده باشد و داخل آتش می کنم کسی را که نافرمانی علی علیه السلام کند اگر چه از من اطاعت کند!».

و این گونه ثابت می شود که پذیرش ولایت، ملاک حقیقی دین داری است.

مطلب بعدی این است که میزان نزدیکی و سیر به بارگاه الهی، فقط به میزان پذیرش و تحمل ولایت اهل بیت علیهم السلام است. سیر و سلوک و همه اعمال صالح و بندگی، برای زمینه سازی درونی است تا با قلبی پاک بتوان ولایت را که شیرازه دین و توحید است، قبول کرد و تنها ملاک تقرب و رشد همه مقربان درگاه الهی، از انبیا تا ملائکه مقرّب، همه به میزان ولایت پذیری آنان بستگی دارد. و ما نیز هر اندازه ظرفیت بیشتر درتحمّل و قبول و پذیرش ولایت و اسرار آن داشته باشیم به همان میزان رشد می کنیم.

پس ایمان حقیقی، تسلیم در مقابل حجّت خدا و کفر حقیقی، تکبر و عصیان در قبال امر امام معصوم است. شیخ حر عاملی رحمت الله علیه در کتاب شریف جواهر السّنیّه حدیثی را نقل می کند که معلوم می شود سرّ تقرّب و تعالی انبیاء اوالعزم نیز پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام می باشد و هر که نتوانسته ولایت آنان را کامل قبول نماید و تحمّل کند، از رسیدن به مقام اوالعزم بودن محروم گردیده است. ترجمه حدیث را، از ترجمه همان کتاب تحت عنوان «کلیّات حدیث قدسی» نقل می کنیم:

زراره از حمران از امام باقر علیه السلام نقل کرده که حضرت فرمود:

خداوند از پیامبرانش عهد و میثاق گرفته و فرمود: «ألستُ بربّکم»(41) آیا من پروردگار شما نیستم؟ و آیا این محمد رسول (خدا برای) شما نیست؟ و آیا این علی امیرالمؤمنین و امامان بعد از او، اوصیای من نیستند؟ همه ارواح گفتند: بلی، اقرار می کنیم. پس خداوند نبوّت را برای پیامبرانش مقدّر کرد.

و برای اوالعزم، چنین میثاق گرفت که: من خدای شما هستم، و محمد صلی الله علیه و آله رسول من و علی علیه السلام امیرالمؤمنین،

و اوصیای بعد از او، صاحب امر من هستندو گنجینه های علم من، و مهدی آخر امامان ؛ کسی است که دین مرا نصرت می دهد و دولت مرا در میان مردم مستقرّ می سازد و من به وسیله او از دشمنانم انتقام می کشم و به وسیله او، با میل و اجبار مورد عبادت قرار می گیرم.

همه پیامبران اولوالعزم گفتند: اقرار کردیم پروردگارا، و شهادت دادیم. و حضرت آدم علیه السلام انکار نکرد و اقرار هم نکرد، پس اوالعزم بودن بر این پنج نفر به خاطر (اقرار بر) مهدی ثابت گشت و آدم عزم بر اقرار به مهدی پیدا نکرد و این است همان (معنی) قول خداوند در قرآن که فرمود: «وَ لَقَد عَهِدنا الی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ و لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً...»(42).

«ما با آدم از قبل عهد بستیم و او فراموش کرد و در او عزم نیافتیم....(43)».

و این سر اعظم تقرّب به بارگاه الهی است؛ قبول ولایت اهل بیت، مخصوصاً اقرار به عظمت قائم آل محمد علیه السلام.

شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) که دو جلد کتاب «نشان از بی نشانها» در شرح حال او نوشته شده است و کرامات فوق العاده ای از او نقل شده است و در سیر و سلوک به مقامات بسیار متعالی نائل گردیده بود با همه این اوصاف، در آخر کتابی خطی که به مرحوم آیة الله حاج شیخ علی رضوی داده اند می نویسد:

«ای کاش این اذکار و ختومات و این اوراد و زحمات را، در راه نزدیک شدن و تقرّب به امام زمان عجلّ الله تعالی له الفرج انجام می دادم»(44).

او که عمر خود را در ریاضات شرعی و عبادت سپری کرده وبه عالی ترین مقامات عرفانی نائل شده است، فهمیده که توسل به امام زمان و توجه به ولایت او بهتر از هر نوع عبادت و سیر و سلوک است. پس هیچ راهی جز سرشکستگی و ترک تکبر درمقال حجّت های خدا مخصوصاً امام این زمان و حجّت خدا بر ما، حضرت مهدی(عج) و توسل به او نیست، پس در زیارت باید با شکستگی تمام و با اظهار تسلیم و اطاعت کامل در مقابل امر و نهی امام، به خداوند تقرب و نزدیکی جست. باید صادقانه قدم زد و مردانه اجر از وفادار دریافت.حسن ختام این بحث را شعر زیبائی قرار می دهیم:

این جا طلسم گنج خدائی، شکسته باش

پا بوس لحظه های رضائی، شکسته باش

در کوهسار گنبد و گلدسته های او

حالی بپیچ و مثلصدائی شکسته باش

وقتی به گریه می گذری در رواقها

سهم تمام آئینه های شکسته باش

هر پاره ات در آینه ای سیر می کند

یعنی اگر مسافر مائی شکسته باش

این جا درستی همگان در شکستگی است

تا از شکستگی به در آیی، شکسته باش

در انحنای روشن ایوان کنایتی است

یعنی اگر چه غرق طلایی شکسته باش

آن جا شکستی و طلبیدند و آمدی

این جا که در مقام فنایی، شکسته باش(45)

ارسال نظر