شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای
وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من برای چه تأخیر کرده‌ای؟
این بارش بهاری من هم خلاصه شد
در آن دو قطره اشک که تبخیر کرده‌ای
قلب مرا شکستی و یادم نبود که
با تکه‌هاش عاطفه تکثیر کرده‌ای
با آتشی که داغ غم تو به دل زده
من را در عشق منشأ تأثیر کرده‌ای
وقتی که این همه ز غمت شکوه می‌کنم
شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

 

 

 

ارسال نظر