صفحه ی سوم

دوباره پلک خسته تری به خواب می رود توان ندارد او، ولی چه با شتاب می رود نگاه کن به فاطمی ترین اسیر قافله که مثل عکس سوخته میان قاب می رود آبله پشت آبله نمی رسد به قافله ز نیزه بوسه ای رسد پا به رکاب می رود لباس های کوچکش دگر به او نمی خورد که ثانیه به ثانیه چو شمع آب می رود گل بنفش را ببین به صورت بنفشه ای که زیر بار چشم ها از او ...

ادامه مطلب ...

دل همیشه غریبم هوایتان کرده است...

دل هميشه غريبم هوايتان كرده است     هواى گريهپايين پايتان كرده است     و گيوه‏هاى مرا رد پاىغمگينت     مسافر سحر كوچه هايتان كرده است     خداشخير دهد آن كسى كه بال مرا     كبوتر حرم باصفايتان كرده است     چگونه لطف ندارى به اين دو چشمى كه     كنار پنجره هايت صدايتانكرده ...

ادامه مطلب ...

گشت روشن ، از چه قبر فاطمه پنهان شده

بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را در عزا بنشاند او ، شمع و گل و پروانه را بشکند دستی که هتک حرمت این خانه کرد شیعه را سوزاند و خون در قلب صاحبخانه کرد درون قلب جهان ، انقلاب گشته بیا نفس ، بدون تو همچون عذاب گشته بیا نظاره کن به فرا سوی مدینه و ببین حرم به دست حرامی خراب گشته بیا این گلستان نبیّ بار دگر ویران شده چشمهای ...

ادامه مطلب ...

کبری خسروی

ای بهانه خلقت در زیر گنبد سبزت انتهای جنون، خود را بر قلبی سر به زیر پیوند می دهد تا عاشقانه صدای تو نجوای غریبانه اش را صفایی علوی بخشد.   ...

ادامه مطلب ...