قنوت سبز

با من بمان تو ای حقیقت پنهان روزگار اینجا که دل به مشعرِ تدبیر می کِشند احساس ناب و تازه ی نم‌خورده ی مرا در پایِ حجر دوست، به زنجیر می کشند اینجا کبوتران حرم در طواف نور معراجِ آفتاب به تصویر می کشند افسوس در تلاطمِ دریای رنگ ها قابِ فراق عشق تو، دلگیر می کشند موسی! پناه می برم به خدا از حجابِ شک گوساله ای که باز ...

ادامه مطلب ...

گاهی یک بنر می تواند دل آدم را بلرزاند...

اولش با یک نگاه شروع شد,گاهی یک بنر می تواند دل آدم را بلرزاند.به اتفاق همسرم ثبت نام کردیم و در عین ناباوری قرعه به نامم در آمد. بالاخره دوازدهم فروردین ماه سال یک هزار و سیصد و نود و سه فرا رسید.روز موعود پرواز به جده بود. حدود ساعت 9 صبح به مدینه رسیدیم وقرار شد همزمان با شهادت بانوی دو عالم برویم و گنبد خضرا را نظاره ...

ادامه مطلب ...

گام های عاشقی

حالا زمان زیارت یار فرا رسیده بود. وقتی که در مسجد شجره لبیک گفتیم و عاشق شدیم چیزی جز یار نباید دید، نباید شنید، نباید فهمید، نباید بویید، آخر رسم عاشقی این است که هر چه که رنگ غیر معشوق دارد باید به کناری زد تا بتوانی به معشوقت برسی. معشوق برایت شرط هایی گذاشته است تا بداند آیا واقعا عاشقی؟ آیا واقعا او را می خواهی یا از روی تنوع ...

ادامه مطلب ...

خدايا واقعا بيدارم ؟

( بنام خداوند هستی آفرین) با صداي روحاني كاروان، آقاي مجيدي كه مي گفت )بچه ها سرهاتون پايين بيندازيد ،به ياد پدر و مادر و همه كساني كه با اشك شما را بدرقه كردند وكساني كه به گردن شما حق دارند وهمه ملتمسين دعا باشيد).به خودم آمدم، تنها صداي زمزمه مدير كاروان حاج آقاي رضايي را شنيدم كه از خداوند براي اينكه يكبار ديگر توفيق زيارت ...

ادامه مطلب ...